پیزی / پِند
واژه مقعد
معادل ابجد 214
تعداد حروف 4
تلفظ maq'ad
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [عربی، جمع: مقاعد]
مختصات ( قعاد )
آواشناسی maq'ad
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع لغت نامه دهخدا
... [مشاهده متن کامل]
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ واژه های سره
فرهنگ فارسی هوشیار
واژگان مترادف و متضاد
مقعد: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست:
هَتَک ( دری )
زَزَنگ zazang ( اوستایی: زذنگه zażangh )
تیزگاه ( خراسانی )
مقعد بر گرفته از کلمه عربی قعد که همون نشستن هست برگرفته شده
ماتحت
چشمه ٔ سلسبیل . [ چ َ / چ ِ م َ / م ِ ی ِ س َ س َ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نام جویی در بهشت . ( آنندراج ) . آب سلسبیل . || در اصطلاح لوطیان مقعد را گویند. ( از آنندراج ) .
پیزی
لرداک: مقعد، مخرج
لَرد: خارج، بیرون
کلمه ( مقعد ) از ماده ( قعود ) مصدر ( قعد، یقعد ) می باشد، و کنایه است از نرفتن به جهاد.
فرح المخلفون بمقعدهم خلاف رسول الله . . .
مُرز
تیدیدی
باسن ، نشیمنگاه ، کون و کفن
( قَعَد ) به معنی نشست و متضاد، قیام است. مَقعَد: هم به معنای باسن و یا جای نشستن رو معنی میده، و همینطور به مهمان خانه هم معنی میشه. [مُقعَد: هم به کسی که فلج باشه گفته میشه، چون به تعبیر دیگه همیشه در
... [مشاهده متن کامل] واقع نشیمنگاهش رو روی زمین قرار میده]و [قَعْدَة :هم اسم مرة و به آنچه که انسان بر اون بنشینه مثل فرش و . . . اطلاق میشه]. [ذوالقعده: هم به این دلیل نام گذاری شده چون مردم عرب در زمان جهالت قدیم در این ماه در بین قبایلشون ممنوع بوده که جنگی صورت بگیره، نام گذاری شده]. [قواعد: هم همان ریشه و جمع است و مفردش قاعدة است و به این دلیل نام گذاری شده چون به معنای محل نشستن علم ریاضی یا زبان عربی یا . . . . رو فراهم میکنه]. [قاعدة یا قاعدگی زنان: در واقع به این دلیل نام گذاری شده چون زن ها رو به دلیل حیض زنان توی خونه نگه میداره و یا میتونیم بگیم که اون ها رو متوقف میکنه از نماز خوندن. منظورم از متوقف کردن همان نشستنه]. [ لفظ القاعده برای پیکار جویان هم به این دلیل نام گذاری شده چون نام القاعده برگرفته از نام اولین پایگاه نظامی این سازمان �قاعدة الجهاد� است].
در گویش یزدی می شود، نِشِسگاه
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)