سرمنزل
مبدا#آغازه، مقصد، مبدا#پایانه
بدعت =نوآوری
اختراع = نواور
بدیعی = پدید ( موجود / بدیده آمده ) / شگفت / شکفت / نوغنچ ( نو غنچ ه ) / نوگل / سرگل /
بدعت = نوشگفت / نوشِکُفت / غنچار ( غنچه آور = چیز جدید ساختن )
موجود = پدید
... [مشاهده متن کامل]
ناموجود = ناپدید
موجودیت = ؟؟؟؟
به نگر غنچ/نوغنچ / غنچار بهترین واژه برای خواندن و درجیدن در جمله های زبان ایرانیست.
این امر یک پدیده بدیع ( غنچ/نوغنچ = جدید ) بحساب می آید.
بدیهیست انجام اینکار بدعت ( غنچ ) گزاری= غنچار شمرده میشود.
بدعت نکن = غنچش/ غنچارش نکن
اختراع / مخترع = نوآفرین
ابداع = نوآوری
مبدا = سرآهنگ ( سر آهنگ = قصد ) = ابتدای قصد و تصمیم / سرلاک = سَر لاک ( جای و مکان ) = مکان مبدا
مقصد = ترآهنگ = ترا آهنگ ( مانند ترابری ) = قصد و منظوری را به جای دیگر بردن و رساندن / تَهلاک = ته لاک ( مانند لاک پشت ) = مکان پایانی
بدو / ابتدا = سر / آغاز / سراغاز
اووو چقدر اسم من معنی داشته من ناراضی بودم از خانوادم اسم تو شناسنامه مقصد هست ناراضی بودم این همه معنی داشته
مقصد = رسشگاه ، آماجگاه
داگ ، دالگاه، دالگه ، مقصد . ومبدا جاکار ، مقصد جابار. ( [مالگه دالگه :مبدا مقصد ) ) ]
انجام
مبدا : آغاز
مقصد : انجام
مبدا = آغازگاه
مقصد = پایان گاه
با سپاس از کاربَر هالامت، در برگهٔ "خاستگاه" در آبادیس.
همان گونه که او گفت، خواستگاه و خاستگاه، هم آوا هستند. پس برای پیش گیری از دَرهَم شدن، گزینه های بهتر، آغازگاه و پایان گاه هستند.
مَقصَد: ١. پایان، پایانگاه، پایانِ سفر، خواستگاه، آماجگاه، آرمانگاه ٢. خواست، آرمان، آماج
واژه مقصد
معادل ابجد 234
تعداد حروف 4
تلفظ maqsad
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [عربی]
مختصات ( مَ صَ ) [ ع . ] ( اِ. )
آواشناسی maqsad
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع واژگان مترادف و متضاد
مقصد: پایان، پایانه، سرانجام.
نمونه: آیا وی به مقصد راه رسید؟ آیا وی به سرانجام راه رسید؟
پارسی را پاس بداریم.
( در پیمایشِ سفر ) پایانگاه
پایانه
گیرنده
دوست گرامی آقای کشاورز، خاستگاه برابر سرآغاز ( مبدا ) می باشد خواستکاه همان ( مقصد ) یا پایان راه می باشد.
خواستگاه که در جایگاه برابر پارسی برای مقصد آورده شده نادرست است، خواستگاه به چم مبدا است.
به جای مقصد، پیشنهادهای دوستان مانند رسشگاه و یا هدفگاه زیبا و درخور نگرش و کاربرد هستند.
ایستگاه
معنی:جایی که قصد به رفت داری �
هم خانواده:مقصود، قصد�
مخالف:مبدا�
مکان مورد نظر، هدف، 🛤😁
رسشگاه
مقصد جایی است که کسی یا چیزی می خواهد از جاییکه اکنون هست به آنجا برسد؛ که این جا می تواند مکانی باشد و یا اینکه مفهومی راستین و یا مجازی باشد. بنابراین مقصد با واژه رسیدن همرسشی تنگاتنگ دارد. به همین آوند من واژه ی آمیخته ی " رسشگاه = رسش گاه" را برای مقصد پیشنهاد می کنم. سپاس!
مقصد به پارسی می شود هدفگاه، آماجگاه، خواستگاه، دفک dafak، یا تموک tamuk.
تموک: پسر خواجه دست کرد به کوک، خواجه او را بزد به تیر تموک. ( از عماره )
دفک: هرگز ز روی دفتر و دف در مصاف عشق، تیر امید کی چو شهان بر دفک زنیم. ( از سنائی )
... [مشاهده متن کامل]
بیشتر مردم می اندیشند که واژه هدف از زبان عربی است، ولی واژه پارسی است و اعراب نیز از آن بهره می برند. بنابراین الفنجان شکسته ( جمع مکسر ) اهداف نادرست و باید بگوییم هدف ها. و با چسباندن پسوند �گاه� می توانیم مانا ( معنی ) مقصد را بگیریم: هدفگاه.
بن مایه ( منبع ) : فرهنگ برابر پارسی واژگان بیگانه، ابو القاسم پرتو
در ریاضی: پایانگاه، پایانه، پایان رس
اسمی پسرانه که از زبان عربی ریشه میگیرد
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٣)