pension
فارسی به انگلیسی
مترادف ها
درامد، پرداخت، حقوق، مداخل، مقرری، مواجب
مستمری، پانسیون، مزد، حقوق، مقرری، حقوق بازنشنستگی
مرسوم، مزد، مقرری
پیشنهاد کاربران
معنی کلمه مقرری :
وظیفه*مستمری*ماهیانه*حقوق☆
وظیفه*مستمری*ماهیانه*حقوق☆
مقرری=وجه معاش=وظیفه
جامگی
این مجازا" مترادف با مقرری ومستمری است در اصل حق لباس گارگران وخدمه بوده است
این مجازا" مترادف با مقرری ومستمری است در اصل حق لباس گارگران وخدمه بوده است
در پارسی " نشاختگی "
استمراری
واجبی