مقایسه کردن


    compare
    liken
    parallel
    weigh
    assimilate
    balance
    confer

فارسی به انگلیسی

مقایسه کردن برای نشان دادن تفاوت ها
contrast

مقایسه کردن متون و امار
collate

مترادف ها

contrast (فعل)
برابر کردن، مقابله کردن، مقایسه کردن

compare (فعل)
سنجیدن، برابر کردن، مقابله کردن، تطبیق کردن، مقایسه کردن، باهم سنجیدن

پیشنهاد کاربران

مداهنه:دانی؛هردو به ساخت و پرداخت فارسی هستند.
بیراست:مکاذبه.
کیراست ( کی راست ) :مفاهمه.
بیراست:مکاذبه.
راراست ( راسراست =راستراست:مصادقه.
زیراست. تیراست. ییراست:مقایسه. مقابله. مطابقه.
زیراست:مقایسه.
تیراست:مقابله.
ییراست:مطابقه.
مقابله تصحیح و تطبیق. بِهَمِش و ویرایش و بَرهَمِش.
مقایسه:باهَمش.
" باهُمِش " :مقایسه.
بَرهَمِش:مطابقه.
بِه هِمش:مقابله
توانمایی:مقایسه.
توان نمایی که توانمایی اش گوییم.
پیشنهاد واژه :
" تَرسنجیدن/تَرسنجی کردن" به چمِ " مقایسه کردن".
" تَرسنجی، ترسنجِش" به چمِ " مقایسه".
" تَرسنجیدن/تَرسنجی" هنگامی بکار می آیند که مقایسه یِ چندی و چونی ( = کمی و کیفی ) داشته باشیم بگونه ای که یکی با ویژگیِ " تَری" از دیگری ناهمسان شود ( بمانندِ :سنگین تر، کوچکتر، بیشتر، بزرگتر و. . . ) .
...
[مشاهده متن کامل]

پیشوندِ " تَر" را در واژگانی همچون " تَراز، تَرازاندن، تَروینیتن ( به چمِ "پیروز شدن/تسخیر کردن" در پارسی میانه ) " داشته ایم.
واژه یِ " تَرسنجیدن/تَرسنجی کردن" زیرگردایه ( =زیرمجموعه ) یِ " همسنجیدن/همسنجی کردن" است.

بیان شباهت ها و تفاوت های دو چیز یا پدیده
پهلو به پهلو
مقایسه
Comper به معنی مقایسه کردن
مقایسه کردن کلمه ی شهید با ده کلمه ی دیگر یعنی کلمه ی شهید را با ده کلمه ی دیگر مقایسه کنیم مانند خورشید
همسنجی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)