گاهی می توان واژه ی "شکیبی" را بجای [تحمل] و [مقاومت به] بکار گرفت و بدین شیوه بنواژ آور ( حاصل مصدر ) ساخت:
- تحمل گرما یا مقاومت به گرما= گرماشکیبی
این دستگاه گرماشکیبی بالایی دارد.
- تحمل نور یا مقاومت به نور= نورشکیبی
... [مشاهده متن کامل]
گیاهان کف جنگل نورشکیبی کمی دارند.
- تحمل نمک یا مقاومت به نمک= نمک شکیبی
گیاهان بیابانی نمک شکیبی خوبی دارند.
- تحمل اسید یا مقاومت به اسید= اسیدشکیبی
این باکتری اسیدشکیبی اندکی دارد.
- مقاومت به خوردگی= خوردگی شکیبی
این فلز خوردگی شکیبی بالایی دارد.
- مقاومت به انسولین= انسولین شکیبی
بدن این بیمار انسولین شکیبی پیدا کرده.
از اینگونه بنواژآوران ( حاصل مصدرها ) می توان نام و یا زاب ( صفت ) نیز داشت:
گرماشکیب= مقاوم به گرما
نورشکیب= مقاوم به نور
نمک شکیب= مقاوم به نمک
اسیدشکیب= مقاوم به اسید
خوردگی شکیب= مقاوم به خوردگی
انسولین شکیب= مقاوم به انسولین
ایستاگر = قطعه ی مقاومت در الکترونیک = resistor
ایستایش = کار مقاومت در الکترونیک = resistance
انبارگر = خازن در الکترونیک = capacitor
انبارش = capacitance
روانه = جریان ( برای الکتریسیته یا آب میتواند بکار رود )
مقامت: تاو tāv
مقامت کردن:تاوستن/تاویدن
پایندگی
لَست = مقاوم
لَستینگی / اَنیسون /تاوِست /فَتایِش /وایستش= مقاومت
تاوستن = مقاومت کردن
ریشه ایرانی دارد اگر همخانواده با واژه استقامت باشد که گویا اینطور است و با واژه قوی همخانواده نیست :
ریشه واژگان ایرانی استگاک ( ستگ=جلوگیری اک پسوند کنندگی مانند شکاک=شک کننده ) و استگامت ( ستگ ا مت=پسوند همراهی مانند مدومت=شیرینمند ) که عرب آنها را اصطکاک و استقامت مینویسد در لغتنامه سکا - ختن به شکل staig - * به معنای پیکار مقاومت to fight - resist ثبت شده است.
... [مشاهده متن کامل] شاید مقاوت هنخانواده واژه قوی باشد که در این صورت
کَوی = غول، قهرمان
{به گمانم عرب واژه �قوی� را از همین واژه گرفته و از آن قوت و مقوی و قوا و . . . را ساخته است}
بن مایه: فرهنگ سغدی، دکتر بدرالزمان قریب
... [مشاهده متن کامل]
و این بیت هم از سعدی :
حکایت شنو کآن گوِ نامجوی
پسندیده پی بود و فرخنده خوی
دست کم هفتاد درصد واژه های عربی ، ریشه ایرانی دارند ، شاید به این دلیل که ایرانیان در ساخت زبان عربی امروز نقش داشتند !!!!
معنی الف و ت در کلمه مقاومت چیه؟
معنی الف وت در مقاومت
سلف در الکترونیک
مقاومت: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست:
ایستادگی، پایداری ( دری ) .
پتیستات patistāt ( سغدی: پتستات patstāt )
زگ zog ( مانوی )
استینیک estinik ( پهلوی: ستینیک stinik )
ارسنیا arsenyā ( پارتی: ارسنیاه arsenyāh ) .
... [مشاهده متن کامل]
آوردن این هفت واژه ی پارسی به جای یک واژه ی عربی، برای آن است که
1 - نشانگر پرباری زبان پارسی در برابر عربی است.
2 - دست شاعر و نویسنده برای به کارگیری یک معنی با واژه های گوناگون باز باشد.
3 - از واژه های باستانی برای نام خانوادگی، نام کالا یا شرکت بهره برداری شود.
4 - به هنگام ساختن ترکیب برای مقاومت، مانند مقاومت مصالح، مقاومت داخلی، مقاومت منفی و. . . هر کدام از این واژه ها را که با جایگزین پارسی واژه ی ترکیبی خوش آهنگ و سبک تر است، می توان به کار برد. برای نمونه همتای پارسی واژه ی عربی مصالح، ایشتاکا می باشد که در سنسکریت: ایشته کا ishtakā بوده است: پس جایگزین پارسی ترکیب: مقاومت مصالح ( که هشت بخش است ) این می تواند باشد: زُگ ایشتاکا ( که چهار بخش است ) .
تاب آوری
[اصطلاح تخصصی ارزهای دیجیتال]
Resistance ( Line/Level )
بالاترین سطح قیمت یک دارایی در یک دوره خاص.
مقاومت: پَتایش
رشادت مستحکم
گرم درآمدن . [ گ َ دَ م َ دَ ] ( مص مرکب ) سخت مقاومت کردن . دلیری کردن . پایداری سخت : جنگ سخت آنجای بود. . . آن ملاعین گرم درآمدند خاصه در مقابله ٔ امیر. ( تاریخ بیهقی ) .
پایداری، ایستادگی
مقاومت یعنی اهل بهشت که بواسطه بهشتی بودن خود زمین را ترک کردن و تمام قدرتهارو تقدیم شیطان رجیم کردن
راسخ بودن. . . . محکم بودن . . . پایداری. . . .
یکی از المان های الکتریکی است که وظیفه ایستادگی در برابر جریان ( I ) را دارد. این ایستادگی با تلف کردن جریان به صورت گرما میسر می شود
به یکی از زبانهای ایرانی مقاومت میشه برخودان بسیار هم زیباست ایرانیم هستش کردیه. . .
متن فارسی آهنگ مقاومت میوز
روبه رو
رویا رویی
مواجعه
مقاومت ( Resistance ) :[پزشکی ] مجموع مکانیسم های بدن که سدّی در مقابل حمله یا تزاید عوامل عفونتزا یا اثرات سوء فرآورده های سمّی آنها ایجاد می کند، مقاومت نامیده می شود.
ایستادگی
سرسختی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٦)