پایا، مزمن، مصر، ماندگار، مداوم، لجوج، سمج، مقاوم، ایستادگی کننده
opposing(صفت)
مخالف، مقاوم، معترض
insistent(صفت)
مصر، مصرانه، مقاوم، پاپی
refractory(صفت)
سرکش، سر سخت، گردن کش، مقاوم
resisting(صفت)
مقاوم
renitent(صفت)
سر سخت، مقاوم
پیشنهاد کاربران
گاهی می توان واژه ی "شکیبی" را بجای [تحمل] و [مقاومت به] بکار گرفت و بدین شیوه بنواژ آور ( حاصل مصدر ) ساخت: - تحمل گرما یا مقاومت به گرما= گرماشکیبی این دستگاه گرماشکیبی بالایی دارد. - تحمل نور یا مقاومت به نور= نورشکیبی ... [مشاهده متن کامل]
گیاهان کف جنگل نورشکیبی کمی دارند. - تحمل نمک یا مقاومت به نمک= نمک شکیبی گیاهان بیابانی نمک شکیبی خوبی دارند. - تحمل اسید یا مقاومت به اسید= اسیدشکیبی این باکتری اسیدشکیبی اندکی دارد. - مقاومت به خوردگی= خوردگی شکیبی این فلز خوردگی شکیبی بالایی دارد. - مقاومت به انسولین= انسولین شکیبی بدن این بیمار انسولین شکیبی پیدا کرده. از اینگونه بنواژآوران می توان نام و یا زاب ( صفت ) نیز داشت: گرماشکیب= مقاوم به گرما نورشکیب= مقاوم به نور نمک شکیب= مقاوم به نمک اسیدشکیب= مقاوم به اسید خوردگی شکیب= مقاوم به خوردگی انسولین شکیب= مقاوم به انسولین
لَست ( Last ) = مقاوم
سخت شکن
مقاوم: پتایا، پتایال
دیرشکن. [ ش ِ ک َ ] ( نف مرکب ) مقابل زودشکن و ترد. محکم. قرص. زفت. عسرالرض. عسرةالرض. ( یادداشت مؤلف ) . که زود شکسته نشود.
در پهلوی " پتوک ، پتران ، نستوه " در نسک : فرهنگ برابرهای پارسی واژگان بیگانه از ابوالقاسم پرتو.