desolate
فارسی به انگلیسی
پیشنهاد کاربران
فلاکت ، مفلوک ؛ فلسفه ی ایجاد این کلیدواژه بر مبنای قانون و قواعد ایجاد کلمات در پهنه ی واژگان و دریای لغات در متن زیر تحلیل و تبیین شده است ؛
فَلَک ؛ چرخش ، گردش ، دَوَران ، حرکت ، جهش ، پرش ، پِلکیدن
... [مشاهده متن کامل]
تعاریف فوق برای کلمه ی فَلک بر مبنای قابل تبدیل بودن کلمه ی فلک به فَرک به معنی فِر خوردن و قابل تبدیل بودن فلک به پَلک به معنی پِلکیدن و پِر خوردن می باشد.
یعنی یک حرکت دورانی و مارپیچی و رو به جلو برای تعریف کلمه ی فلک در اصطلاح رایج چرخ فلک و فلکه و شیر فلکه و افلاک در مفهوم این کلمه وجود دارد.
اصطلاح پلک چشم نیز بر مبنای قابل پلکیدن و پلک زدن این عضو از اعضای بدن می باشد.
حرف ( ل ) در میان ساختمان کلمه ی فلک که در قانون قلب ها قابل تبدیل به حرف ( ر ) نیز می باشد نماد وجود یک جریانی از انرژی لطیف و سیال و درونی در مفهوم کلمات می باشد.
اصطلاح فلاکت و فلاکت بار و مفلوک و فلک زده با تعریف موازی و غیرانطباقی بدبختی و بیچارگی و نکبت نیز که دارای بار منفی در مکالمات روزمره می باشد بر مبنای به دور خود چرخیدن و درجا زدن و پیشرفت نکردن می باشد.
مصداق این تعریف در اعجاز کتاب قرآن با جمله ی ( کُلٌّ فی فلک ) برای تعریف عالم هستی از جانب خداوند متعال در قانون بازخوانی و بازچینی حروف معکوس برای پی بردن به کاربری کلمات و یا ایجاد بار مخالف در مفهوم کلمات به راحتی می توان این مفهوم را درک نمود.
یعنی جمله ی ( کل فی فلک ) را اگر از چپ به راست یا از راست به چپ بخوانیم همین جمله قابل تکرار است.
فَلَک ؛ چرخش ، گردش ، دَوَران ، حرکت ، جهش ، پرش ، پِلکیدن
... [مشاهده متن کامل]
تعاریف فوق برای کلمه ی فَلک بر مبنای قابل تبدیل بودن کلمه ی فلک به فَرک به معنی فِر خوردن و قابل تبدیل بودن فلک به پَلک به معنی پِلکیدن و پِر خوردن می باشد.
یعنی یک حرکت دورانی و مارپیچی و رو به جلو برای تعریف کلمه ی فلک در اصطلاح رایج چرخ فلک و فلکه و شیر فلکه و افلاک در مفهوم این کلمه وجود دارد.
اصطلاح پلک چشم نیز بر مبنای قابل پلکیدن و پلک زدن این عضو از اعضای بدن می باشد.
حرف ( ل ) در میان ساختمان کلمه ی فلک که در قانون قلب ها قابل تبدیل به حرف ( ر ) نیز می باشد نماد وجود یک جریانی از انرژی لطیف و سیال و درونی در مفهوم کلمات می باشد.
اصطلاح فلاکت و فلاکت بار و مفلوک و فلک زده با تعریف موازی و غیرانطباقی بدبختی و بیچارگی و نکبت نیز که دارای بار منفی در مکالمات روزمره می باشد بر مبنای به دور خود چرخیدن و درجا زدن و پیشرفت نکردن می باشد.
مصداق این تعریف در اعجاز کتاب قرآن با جمله ی ( کُلٌّ فی فلک ) برای تعریف عالم هستی از جانب خداوند متعال در قانون بازخوانی و بازچینی حروف معکوس برای پی بردن به کاربری کلمات و یا ایجاد بار مخالف در مفهوم کلمات به راحتی می توان این مفهوم را درک نمود.
یعنی جمله ی ( کل فی فلک ) را اگر از چپ به راست یا از راست به چپ بخوانیم همین جمله قابل تکرار است.
فلک زده
بیچاره
شکسته حال . [ ش ِ ک َ ت َ / ت ِ ] ( ص مرکب ) بینوا. تهیدست . پریشان . تنگدست . ( ناظم الاطباء ) . محتاج . مفلوک . بیچاره . ( آنندراج ) . حطیم . ( منتهی الارب ) : پیمان شکن هرآینه گردد شکسته حال ان العهود عند ملیک النهی ذِمَم . حافظ.
سیه گلیم. [ ی َ ه ْ گ ِ ] ( ص مرکب ) کنایه از بدبخت و سیه روز. ( برهان ) ( آنندراج ) :
دیو سیه گلیم بر آن بود تاکند
همچون گلیم خویش لباس دلم سیاه.
سوزنی.
سیه گلیم خری ژنده جُل و پشماگند
که زندگیش نه درپی پذیرد و نه رفو.
... [مشاهده متن کامل]
سوزنی.
کاندر شفاست عارضه هر سپیدکار
واندر نجات مهلکه هر سیه گلیم.
خاقانی.
گلیم خویش برآرد سیه گلیم از آب
وگر گلیم رفیق آب می برد شاید.
سعدی.
در گلشنی که بلبل باشد سیه گلیم
هر غنچه در نقاب گل آفتاب داشت.
صائب ( از آنندراج ) .
|| بی دولت. همیشه پریشان و مفلس. ( برهان ) ( آنندراج ) . رجوع به سیاه گلیم شود.
دیو سیه گلیم بر آن بود تاکند
همچون گلیم خویش لباس دلم سیاه.
سوزنی.
سیه گلیم خری ژنده جُل و پشماگند
که زندگیش نه درپی پذیرد و نه رفو.
... [مشاهده متن کامل]
سوزنی.
کاندر شفاست عارضه هر سپیدکار
واندر نجات مهلکه هر سیه گلیم.
خاقانی.
گلیم خویش برآرد سیه گلیم از آب
وگر گلیم رفیق آب می برد شاید.
سعدی.
در گلشنی که بلبل باشد سیه گلیم
هر غنچه در نقاب گل آفتاب داشت.
صائب ( از آنندراج ) .
|| بی دولت. همیشه پریشان و مفلس. ( برهان ) ( آنندراج ) . رجوع به سیاه گلیم شود.