مغشوش

/maqSuS/

    disorderly
    muddy
    turbid
    unorganized
    woolly
    confused
    upside down
    disorderty
    falsified
    aberrant

فارسی به انگلیسی

مغشوش از نظر فکر
cloudy

مغشوش سازی
disturbance

مغشوش شدن
tangle, unsettle

مغشوش کردن
becloud, confuse, embroil, perturb, tangle, trouble, unsettle

مترادف ها

confused (صفت)
سرافکنده، سراسیمه، خجل، ژولیده، مغشوش

disarranged (صفت)
مغشوش

پیشنهاد کاربران

مغشوش: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست:
ابداگ abdāg ( پارتی: abedāg )
ویهور vihur ( مانوی: vihurid )
🇮🇷 همتای پارسی: پریشیده 🇮🇷
ناخالص
در هم ریخته ، یعنی همان حالت آشفتگی ، پریشانی و قاطی پاطی بودن . مثال : فکر بهم ریختن موهایم مرا مغشوش می کند . این واژه معمولاً در همین معنا کاربرد دارد و از دیگر معنایش بسیار بسیار اندک استفاده می شود .