مغشوش از نظر فکرcloudyمغشوش سازیdisturbanceمغشوش شدنtangle, unsettleمغشوش کردنbecloud, confuse, embroil, perturb, tangle, trouble, unsettle
مغشوش: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست:ابداگ abdāg ( پارتی: abedāg ) ویهور vihur ( مانوی: vihurid )🇮🇷 همتای پارسی: پریشیده 🇮🇷ناخالصدر هم ریخته ، یعنی همان حالت آشفتگی ، پریشانی و قاطی پاطی بودن . مثال : فکر بهم ریختن موهایم مرا مغشوش می کند . این واژه معمولاً در همین معنا کاربرد دارد و از دیگر معنایش بسیار بسیار اندک استفاده می شود .+ عکس و لینک