مغایر

/moqAyer/

    contrary
    contradictory
    adverse
    repugnant
    inconsistent
    incompatible
    counter
    inimical

فارسی به انگلیسی

مغایر اصول مذهب
irreligious

مغایر با اصول اخلاقی
unethical

مغایر با معیار یا استاندارد
adulterated

مغایر بودن
disagree

مغایر بودن با
contravene

مغایر قانون اساسی
unconstitutional

مترادف ها

abhorrent (صفت)
شنیع، زشت، منزجر، مکروه، مغایر، ناسازگار، فرومایه، بیمناک

contrary (صفت)
مغایر، مخالف، ضد، نقیض، مقابل، معکوس

opposed (صفت)
مغایر

contradictory (صفت)
مغایر، مخالف، متناقض، نقیض، متباین، ضد ونقیض

adverse (صفت)
مغایر، ناسازگار، مخالف، مضر، روبرو

different (صفت)
غیر، مغایر، مختلف، متفاوت، متنوع، متمایز

alien (صفت)
غیر، مغایر، ناسازگار، بیگانه، خارجی، غریب، غیره

disagreeable (صفت)
مغایر، ناسازگار، ناپسند، ناگوار، نامطبوع

other (صفت)
غیر، مغایر، دیگر، دیگری، سایر، متفاوت، جز این

anomalous (صفت)
مغایر، غیر عادی، بی مورد، بی شباهت، خارج از رسم، غیر متشابه، بی ترتیب

پیشنهاد کاربران

competing
Several people gave competing accounts of the accident
ناهمداستان ( در برخی باره ها )
نمونه:
کوشش ناکامی که برای اندازه ‏گیری‏ سرعت زمین نسبت به �اثیر�، یعنی سرعت مطلق آن، به عمل آمد ( �آزمایش مایکلسون ـ مورلی� و مانند آن ) ، با پذیرفتن انگاره هایی درست به نتایجی کاملا ناهمداستان ( مغایر ) فرجام یافت . . .
...
[مشاهده متن کامل]

برگرفته از نوشتاری در پیوند زیر:
https://www. behzadbozorgmehr. com/2012/06/blog - post_4870. html

جزگونه . [ ج ُ ن َ / ن ِ ] ( ص مرکب ) نوع دیگر. دگرگونه . روگردان : نداندکسی راز گردان سپهرکه جزگونه گشتست با ما به مهر. فردوسی . تو در جنگ چندین دلیری مکن که با مات جزگونه باشد سخن . فردوسی .
متفاوت از
خلاف، دیگرگون، ضد، مباین، متفاوت، مخالف، منافی، نامشابه، ناهمگون