شپه کِشی. دروغ کِشی. دروغگویانگی
:مغالطه
مغالطه به یک استدلال نادرست یا غلطی گفته می شود که ممکن است برای قانع کردن دیگران استفاده شود، اما در واقع در منطق ایراد دارد و نتیجه گیری آن صحیح نیست. مغالطه به معنای عام، یک خطای فکری در استدلال است،
... [مشاهده متن کامل] به طوری که مقدمات استدلال به طور درست نتیجه را پشتیبانی نمی کنند. به عبارت دیگر، مغالطه یک استدلال است که به طور ظاهری درست به نظر می رسد، اما در واقع مبتنی بر یک اشتباه منطقی است.
واژه مغالطه
معادل ابجد 1085
تعداد حروف 6
تلفظ moqālate
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم مصدر ) [عربی: مغالطَة]
مختصات ( مُ لِ طِ ) [ ع . مغالطة ] ( مص ل . )
آواشناسی moqAlete
الگوی تکیه WWWS
... [مشاهده متن کامل]
شمارگان هجا 4
منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ واژه های سره
فرهنگ فارسی هوشیار
واژگان مترادف و متضاد
واژه ی جایگزین در فارسی یک دیگر را به نادرست انداختن هست.
"بررسی نوشتهء غلطواره از ارسطو طالیس" اثر فارابی
"شرح کتاب المغالطه لارسطو طالیس" اثر فارابی.
مغالطه: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است:
آفاسه āfāsa ( سنسکریت: آبهاسه ābhāsa؛ bh در دیگر زبان های آریایی ف خوانده می شود )
برابرواژگان هنرهای پنجگانه ( صناعات خمس ) :
فَرنود: بُرهان.
فَرنودیک: بُرهانی.
فَرنودآور: مُبرهِن.
ستیز: جدل.
ستیزیک: جدلیّ.
ستیزگر: مُجادل.
فریب: مغالطه.
فریبیک: مغالطیّ.
... [مشاهده متن کامل]
فریب گر: مُغالط.
سخنوری: خطابه.
سخنوریک: خطابیّ.
سخنور: خطیب.
سَرواد: شعر.
سَردادیک: شعریّ.
سَروادگو: شاعر.
پارسی توان واژه سازی بالایی دارد: )
دُژوَند،
دژشَوند، شوند و دلیل نادرست و گمراه کننده.
واجهای /ژ/ و /ش/ به خاطر داشتن واجگاهِ ( مخرج واجیِ ) یکسان، درکنار یکدیگر که بیایند یکی از آنها سترده می شود.
مغالطه وپراکندگی مفهوم "حجاب" با این پرسش: "حجاب یا نان، اولویت جامعه کدام است؟"
چندتا پاسخ دادم در سایت انصاف نیوز:
http://www. ensafnews. com/372357/حجاب - یا - نان، - اولویت - جامعه - کدام - است؟/
تحریف و تغییر حقیقت به شکل نادانسته یا موزیانه یه نفع خود یا به ضرر شخصی دیگر
استدلالی است که از ظاهر درست به نظر میرسد ولی غلط است
دُژرا = مغالطه
{دُژرا: دُژ ( دیسهٔ دیگری از پیشوند �دُش� ) را ( به معنای دلیل، که در �چرا�، �زیرا� و �برای� دیده می شود )
اشتباه در استدلال ( استدلال: دلیل آوردن )
دُژفرنود
دُژ = بد
فرنود = دلیل، دلیل آوردن
برداشت نادرست ، کج فهمی
برابرنهاد پارسی واژه<< مغلطه>>واژه<< پاره گویی یا پاراگویی>> می شود. پاره گویی ( پاراگویی ) واژه ای همنهادین ( ترکیبی ) می باشد که به دو بخش <<پاره ( پارا )>>که یک پیشوند پارسی است که در زبانهای اروپایی نیز راه پیدا کرده است همچون واژه پاراگراف که به چم ( معنی ) پاره ای از یک بافت ( ( متن ) ) یا نمودار می باشدو بخش گویی نیز روشن است و نیاز نیست بزندیم ( تشریح کنیم ) . همانگونه که می دانیم مغلطه یا سفسطه که پاره>
... [مشاهده متن کامل]
از بن واژه یونانی سوفیسم برگرفته شده است واژه ای نبوده که دارنده آن همچون سوفسطاییان سزاوار نکوهش باشند. چه بسا دیدگاه هایی داشته اند که به پیشبرد دانش یاری می رسانده همچون پرسش چالش برانگیز فیلسوف یونانی زنون که از فیسلوفان سفسطه گر بوده و دانشمندان امروزی همچون هایزنبرگ ( پدیدآورنده نگره عدم قطعیت کوانتومی ) و برتراند راسل فیلسوف ولزی در صدد پاسخگویی به آن برآمدند و این خود باعث پدید آمدن نواندیشی هایی شده است ( پرسش لاکپشت و خرگوش زنون که در پی آن زنون به این پی آیند رسید که روندگی یا حرکت در جهان برون وجود ندارد ) . یک مغلطه گر در تعریف امروزی کسی است که برای پیشبرد حکم خود برهانی ( پرهانی ) می آورد که پاره ای از آن ( نمودهای ) برهان می تواند درست باشد و پاره ای دیگر نادرست همچون یکی از فن ( ( فند ) ) های مغلطه گری تعمیم ناروا می باشد که که بخشی از نمودهای آن درست می باشد و بخشی دیگر نادرست. ویا فن دیگری همچون درنظر نگرفتن استثناها که بخشی از نمودهای آن برهان درست و پاره ای نادرست می باشد. پس واژه پاره گویی یا پاراگویی همچم و برابرنهادی ( ( مترادفی ) ) از واژه مغلطه می باشد.
گمراه سازی ، به گمراهی کشانی ، درهم آمیزی درست و نادرست ، غلط اندازی
تحریف سودجویانه حقیقت
اشتباه ادا کردن، غلط گفتن ، سفسطه
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٨)