معیوب

/ma~yub/

    defective
    faulty
    damaged
    deformed
    misshapen
    unsound
    deficient
    bad
    bum
    hurt
    imperfect
    vicious
    wrong
    injured
    dud
    irregular

فارسی به انگلیسی

معیوب سازی
mutilation

معیوب کردن
deform, impair, mar, spot, vitiate

معیوب کردن با برداشتن اجزا
mutilate

معیوب کردن با تغییر دادن اجزا
mutilate

معیوب کردن زیبایی چیزی
blemish

معیوب کردن کمال چیزی
blemish

مترادف ها

perverse (صفت)
منحرف، گمراه، فاسد، هرزه، معیوب، در خطا

damaged (صفت)
ضایع، معیوب، مختل

vicious (صفت)
فاسد، نا درست، شریر، بدکار، معیوب، بدطینت، بدسگال، تباهکار

cripple (صفت)
معیوب، عاجز

faulty (صفت)
زده، مقصر، معیوب، ناقص، عیبناک، نکوهیده

blemished (صفت)
معیوب

defective (صفت)
معیوب، معلول، ناقص، دارای کمبود، نا تمام

imperfective (صفت)
معیوب، ناقص، نا تمام

پیشنهاد کاربران

واژه معیوب
معادل ابجد 128
تعداد حروف 5
تلفظ ma'yub
نقش دستوری صفت
ترکیب ( صفت ) [عربی]
مختصات ( مَ ) [ ع . ] ( اِمف . )
آواشناسی ma'yub
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع لغت نامه دهخدا
...
[مشاهده متن کامل]

فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ واژه های سره
فرهنگ فارسی هوشیار
واژگان مترادف و متضاد

از کار افتاده
برای برابر یابی این واژه به این گونه کار کردم:
معیوب=ایراد دار
ایراد دار=ایراد دار
ایراد=نادرستی، کژی، کاستی
ایراد دار=نادرستی دار، کژی دار، کاستی دار
از آنجا که دار=مند، پس:
...
[مشاهده متن کامل]

نادرستی دار=نادرستی مند
کژی دار=کژی مند
کاستی دار=کاستی مند
اما کژی دار=کژ و نادرستی دار=نادرست.
پس این برابر ها ساخته شدند:
1_نادرستی دار
2_کژی دار
3_کاستی دار
4_نادرستی مند
5 - کژی مند
6_کاستی مند
7_نادرست
8_کژ
از میان برابر ها، شماره های 1 و 4 و 5 و 7 درست نیستند و برای بکارگرفته شدن خیلی بد هستند. اینها می مانند:
2_کژی دار
3 - کاستی دار
6_کاستی مند
8_کژ
از میان 3 و 6، شماره 3 بهتر است و اینها می مانند:
2_کژی دار
3_کاستی دار
8_کژ
2 هم برای بکارگیری ساده خیلی خوب نیست و بهتر است از میان برداریمش.
معیوب
پارسی یا عربی:عربی
برابر پارسی:کاستی دار، کژ

تباه
🇮🇷 همتای پارسی: آکمند 🇮🇷
ناسالم
زهواردررفته