assign (فعل)
واگذار کردن، اختصاص دادن، گماشتن، معین کردن، تعیین کردن، مقرر داشتن، بخش کردن، ارجاع کردن، قلمداد کردن، ذکر کردن
settle (فعل)
فرو نشستن، ماندن، جا دادن، تصفیه کردن، معین کردن، مسکن گزیدن، تسویه کردن، فیصل دادن، ساکن کردن، مسکن دادن، واریز کردن، نشست کردن، مستقر شدن، مقیم کردن، مستقر ساختن، مقیم شدن، ته نشین شدن، تصفیه حساب کردن
establish (فعل)
تصفیه کردن، تصدیق کردن، معین کردن، برقرار کردن، مقرر داشتن، ساختن، فراهم کردن، تاسیس کردن، دایر کردن، بناء نهادن، بر پا کردن، کسی را به مقامی گماردن، شهرت یا مقامی کسب کردن
fix (فعل)
جا دادن، درست کردن، معین کردن، تعیین کردن، مقرر داشتن، محدود کردن، محکم کردن، کار گذاشتن، نصب کردن، استوار کردن، تعمیر کردن، ثابت شدن، ثابت ماندن، قرار دادن، بحساب کسی رسیدن، مستقر شدن، چشم دوختن به
specify (فعل)
تصریح کردن، معین کردن، تعیین کردن، معلوم کردن، ذکر کردن، مشخص کردن، تیین کردن، مخصوصا نام بردن، جنبه خاصی قائل شدن برای
appoint (فعل)
منصوب کردن، گماشتن، معین کردن، تعیین کردن، برقرار کردن، واداشتن، مقرر داشتن
designate (فعل)
تخصیص دادن، گماشتن، معین کردن، نامزد کردن، برگزیدن
determine (فعل)
معین کردن، تعیین کردن، معلوم کردن، محدود کردن، مشخص کردن، تصمیم گرفتن، حکم دادن
ascertain (فعل)
معین کردن، معلوم کردن، محقق کردن، ثابت کردن
define (فعل)
معین کردن، تعیین کردن، معلوم کردن، محدود کردن، مشخص کردن، متصف کردن، تعریف کردن، معنی کردن
delineate (فعل)
معین کردن، ترسیم نمودن
denominate (فعل)
معین کردن، تخصیص دادن به، نامیدن
cast (فعل)
معین کردن، ریختن، پخش کردن، انداختن، در قالب قرار دادن، افکندن، بشکل در اوردن