مطلق، معین، ثابت، وضع شده، وابسته به یا شامل پایان نامه
thetical(صفت)
مطلق، معین، ثابت، وضع شده، وابسته به یا شامل پایان نامه
helping(صفت)
معین، ممد
given(صفت)
معلوم، معین، مبتلا، داده
certain(صفت)
قطعی، معلوم، معین، مسلم، محقق، خاطر جمع، فلان، تاحدی
aiding(صفت)
معین
specified(صفت)
معین، مشخص، تعیین شده، مشخص شده
determined(صفت)
معین، مشخص، مصمم
defined(صفت)
محدود، معین، مشخص
auxiliary(صفت)
معین، عوضی، کمکی، امدادی، کمک دهنده
appointed(صفت)
معین، منصوب، مقرر، منتصب، موعود، موکل
fixed(صفت)
معین، مقرر، ثابت، پا بر جا، جایگیر، مقطوع، ماندنی
assigned(صفت)
معین، موعود
regular(صفت)
حقیقی، معین، مرتب، منظم، عادی، متقارن، پا بر جا، با قاعده
supporting(صفت)
معین، متحمل
پیشنهاد کاربران
معین. [ م َ ] ( ع ص ) آب روان. ( دهار ) . آن آب که می بینند چون می رود. ( مهذب الاسماء ) . آب روان بر روی زمین. ( ترجمان القرآن ) . جاری و روان. ( غیاث ) ( آنندراج ) : و حصاری محکم در میان شهر و خندقی که به آب معین برده اند. ( فارسنامه ابن البلخی ص 129 ) . ... [مشاهده متن کامل]
- ماء معین ؛ آب روان روشن و پاک. ماء معیون. ( منتهی الارب ) . آب ظاهرو جاری بر روی زمین که آن را بتوان دید. ( از اقرب الموارد ) . و رجوع به ترکیب ماء معین ذیل ماء شود. || خوب. گرامی. پسندیده. مطلوب : غث و سمین و معین و مهین آن را وزنی نهند. ( سندبادنامه ص 245 ) . از هرچه حادث شود غث و سمین و معین و مهین و صلاح و فساد و خیر و شر بدانی. ( سندبادنامه ص 87 ) . || چشم کرده. ( منتهی الارب ) . چشم کرده. چشم زده. ( ناظم الاطباء ) ( از محیط المحیط ) . معین. [ م ُ ع َی ْ ی َ ] ( ع ص ، اِ ) مقررشده. ( غیاث ) . مخصوص و مقرر کرده شده. ( آنندراج ) . ثابت و برقرار و مخصوص و محقق و معلوم. ( ناظم الاطباء ) . تعیین شده : بی نمودار طبع صافی تو صورت مکرمت معین نیست. مسعودسعد. آنکه نه راهبری معین ونه شاهراهی پیدا. ( کلیله و دمنه ) . مخایل نجابت بر ناصیه او معین و دلایل شهامت بر جبین او مبین. ( سندبادنامه ص 42 ) . بر هریک از سایر بندگان و حواشی خدمتی معین است. ( گلستان ) . تا خدمتی که بر بنده معین است بجای آورد. ( گلستان ) . زنان را به عذر معین که هست ز طاعت بدارند گه گاه دست. منبع. لغت نامه دهخدا
معین:نموده
مُعَیَّن بَردیده ، بازدیده ، به دید آمَده ، بَرشناخته ، بازشناخته ، به شناخت آمده ، روشن شده ، روشیده ( از روشیدن ) ، اَفروخته ، اَفروزیده ، بازروخته ، بَرروخته ، به روخت آمده ( اَز روختَن ) ، نشان زَده ( نِ در نِشان پیشوند است ) ، بَرشانیده ، بازشانیده ( اَز شانیدن ) ، هَکانیده
مُعیّن =مشخص
سلیم معین: نشاندار، نشان دار
بسم الله الرحمن الرحیم سلام دوستان آبادیس. کلمه ی معین که برگرفته از صفات الله ، خداوند بلند مرتبه و عظیم و الشآن میباشد . از نگاه بی علم فقیر ( ربنا انی لما انزلت الی من خیر فقیر ) و نیازمند خیر خداوند، یعنی: خداوند صاحب، و خالق دو نعمت چشم ( عین ) برای دیدن عطا کرد ( الحمد و الله ) و برای بندگان اهل سبیل، حد نگاهان را ، حضرت باری تعالی به علم خود، که در کتاب الهی ( قرآن ) ( فرقان ) به احکام ثابت و قطعی و عالمانه و حکیمانه. . . به روشنی و فصیح، امر فرموده: ... [مشاهده متن کامل]
( م ع ی ن ) فرموده. چشمانی پرده دار به معرفت الهی
نصرالله معین نجف آبادی ( زادهٔ ۲۹ دی ۱۳۳۰ ) که با نام هنری معین شناخته می شود، خوانندهٔ موسیقی پاپ و سنتی ایرانی ساکن لس آنجلس است. او از ۱۸ سالگی فعالیت خود را در موسیقی و آواز آغاز کرد و مدتی نیز از آموزش های هنرمندانی چون تاج اصفهانی و حسن کسایی بهره برد. نخستین ترانهٔ رسمی او، قطعه ای به نام «یکی را دوست می دارم» بود که در سال ۱۳۵۷ انتشار یافت و سبب شهرت او شد. معین پس از وقوع انقلاب اسلامی ۱۳۵۷ ایران و در نتیجهٔ اعمال محدودیت هایی بر روی فعالان عرصهٔ موسیقی، به ایالات متحدهٔ آمریکا مهاجرت کرد و در آنجا فعالیت خود را با انتشار نخستین آلبوم رسمی خود به نام «می پرستم» پی گرفت. عموم آثار شنیده شده از معین، حاصل همکاری های او با دیگر هنرمندان مهاجر ایرانی است. وی در کارنامهٔ هنری خود، ۲۶ آلبوم رسمی ثبت کرده است که آخرین آن، «ماندگار» نام دارد و در سال ۱۳۹۸ منتشر شد. معین تاکنون برنامه های متعددی در تالارهای مطرح جهان از جمله «تالار یونیورسال» و تالار روباز «گریک تئاتر» لس آنجلس، و «خانهٔ اوپرا دبی» اجرا کرده است. وی در رشتهٔ موسیقی تحصیل کرده است. ... [مشاهده متن کامل]
معین در روز جمعه ۲۹ دی ۱۳۳۰ در نجف آباد واقع در استان اصفهان در خانواده ای مذهبی و از نظر مالی در سطح متوسط و پرجمعیت به دنیا آمد. معین هفتمین فرزند خانواده اش است. او در دوران نوجوانی و جوانی قرآن را با صوت و اشعار و غزلیات شعرای بزرگ را می خواند و در همان دوران با دوستان خود در مجالس شادمانی برنامه های بسیاری در شهر خود و دیگر شهرهای استان اصفهان اجرا می کرد. وی از دوران کودکی علاقهٔ خود را به آواز نشان داد. او فعالیت هنری خود را به عنوان خواننده رادیو آغاز کرد و قبل از می پرستم در سال ۱۳۴۳ چندین آلبوم منتشر کرد که اولین آلبوم او بود که در ایران مورد توجه گسترده قرار گرفت. نام این آلبوم، غزل بود. از سال ۱۳۴۹ تا ۱۳۵۷ در رادیو اصفهان و هتل عباسی اصفهان و کاباره هزار و یک شب به اجرای برنامه مشغول شد. معین نخستین ترانهٔ خود را در سال ۱۳۵۷ در تهران با عنوان «یکی را دوست می دارم» روانهٔ دنیای موسیقی کرد. «یکی را دوست می دارم» با ترانه ای از مسعود امینی ( آواز ابتدایی از ایرج بقایی کرمانی ) و آهنگی از معین آنچنان در میان مردم جا باز کرد که پس از مدتی کوتاه از مرزهای ایران گذشت و توسط دیگر خوانندگان ایرانی که پس از انقلاب به آمریکا مهاجرت کرده بودند خوانده شد. هایده، ابی و عارف از جمله معروف ترین این خوانندگان بودند. با انتشار این ترانه، معین یک شبه راهی را که بسیاری برای آن سال ها کار کرده بودند پیمود و به آوازه خوانی نامی تبدیل شد. معین در سال های اخیر در ایران مورد استقبال گسترده ای قرار گرفته و کنسرت هایی در سراسر جهان اجرا کرده است. از او به عنوان «جاودان صدای عشق» یاد می شود.
در فرهنگ فارسی یکی از چمارهای "گمارده"٬ "نشان داده" شده است. چم دیگرش "شکفته شده" است. این نشان می دهد که برای دو واژهٔ مشخص و معین، دست کم همچنان یک برابرِ کاربردی در پارسی هست و نیازی به واژه سازی نیست. تنها باید خواست و بکار برد و واژه ای همچون گمارده را که چندین چمار دارد به یک چم نکاست ( یا محدود ) نکرد. ... [مشاهده متن کامل]
• بنابراین: مشخص، معین: گمارده _ نامشخص، نا معین: ناگمارده.
نشانده ( مُعَیَن )
سلیم معین: شناساندن، مانند اینکه بگوییم کارهایش را معیّن کردیم یعنی کارهایش را به او شناساندیم.
( 77 ) خدایا! از تو خواهم به حق نامت ای یاور ، اى امان بخش ، اى آشکار کننده اى استوار و ثابت ، اى پابرجا ، اى راهنما، اى ستوده، اى گرامی ، اى سخت نیرو ، اى گواه.
جاری و روان ماء معین= آب جاری و روان
مشخص شده
نور چشمی
معین به معنای نجات دهنده
یکی از نامهای خدا ، لقب امام رضا ( معین ضعفا ) ، کمک کنند، یاری دهنده، مشخص شده، نور، روشنایی، ایمن، آب که جاری هستش، پاک،
مشخص
یاری دهنده و پناه دهنده
اسم پسرم معین . از اسما خداست و در جوشن کبیر به معنای یاری رسان آمده است و بسیار زیباست
یاری کننده ، همیار
یار ، دوست ، همیار ، کمک کردن
یاری دهنده
یاور
آشکارا ، روشنا
اسم پسرم و معین گذاشتم چون در دعای جوشن کبیر نام خداوند متعال به معنای کمک کننده یاری کننده س خیلی هم زیباست