معکوس

/ma~kus/

    reversed
    inverted
    contrary
    reverse
    [adj.] reversed
    [n.] reverse
    reciprocal
    backward
    converse
    inverse
    un-

فارسی به انگلیسی

معکوس شدن
reverse

معکوس عمل کردن
de-

معکوس کردن
invert, reverse

معکوس کردنی
reversible

مترادف ها

contrary (صفت)
مغایر، مخالف، ضد، نقیض، مقابل، معکوس

opposite (صفت)
ضد، روبرو، وارونه، متناقض، نقیض، مقابل، معکوس، از روبرو

reverse (صفت)
وارونه، معکوس، معکوس کننده

reverberate (صفت)
معکوس

inverse (صفت)
وارونه، برعکس، مقابل، معکوس، برگشته

inverted (صفت)
معکوس

turned upside down (صفت)
معکوس

echoic (صفت)
معکوس، انعکاسی، پژواکی

reflected (صفت)
معکوس، منعکس، بازتابیده

repercussive (صفت)
معکوس، پس زننده

پیشنهاد کاربران

پیشنهاد واژه پارسی به جایِ واژگان " معکوس، معکوس کردن و. . . " و " reverse" و " umkehren، umgekehrt" :
پیشوندِ " um" از زبانِ آلمانی در بیشترِ کارکردها و پیشوندِ " re " در زبانهای اروپایی همکارکرد با پیشوندِ " اَپاچ/اَباز " ( زبانِ پارسیِ میانه ) و پیشوندهایِ "باز، پَژ" ( زبانِ پارسیِ کُنونی ) است. " باز" و " پَژ" از یک ریشه هستند ولی در گذر زمان کارکردهایِ جداگانه ای نیز پیدا کرده اند، هرچند در برخی کارکردها همپوشانی دارند. " پَژ" را در " پَژمردن، پژواک و. . . " داریم. ( به زیرواژه یِ " پَژ " بروید و پیامِ من را بخوانید. )
...
[مشاهده متن کامل]

اکنون ما می خواهیم به جایِ واژه یِ " معکوس شدن" واژه یِ " پژگشتن/پَژگرد - " و به جایِ " معکوس، معکوس شده، به طور معکوس" واژه یِ " پَژگشته" و به جایِ " معکوس کردن" واژه یِ " پَژگردانیدن/پَژگردان - " را بکار ببریم.
( درباره یِ چراییِ بکارگیریِ " گشتن" ، شما می توانید آن را با واژه " kehren" در زبانِ آلمانی بسنجید که به همراهِ پیشوندِ " um/پَژ" ما را به خواسته یمان می رساند. )

معکوس ( انگلیسی: Reverse ) فیلمی در ژانر درام و کمدی است که در سال ۲۰۰۹ منتشر شد. کارگردان آن بوریس لانکوش کارگردان فیلم، و فیلم نامه نویس اهل لهستان است. از بازیگران آن می توان به آگاتا بوزک، کریستیانا یاندا، آنا پولونی و یژی موس اشاره کرد.
معکوس
منابع• https://fa.wikipedia.org/wiki/معکوس_(فیلم)
وارو. نغمه های وارو:نغمه های معکوس.
معکوس: برعکس، مخالف
پیشنهادِ واژه به روشِ گام به گام:
گامِ 1:
ما در زبانِ پارسی پیشوندهایی داریم که عملگری برای " انعکاس" هستند، برایِ نمونه:
بَر، وا، باز، پَژ، واژ، باژ و. . . .
نمونه:
بَر در " بَرگردان"
...
[مشاهده متن کامل]

وا در "وارو"
باز در " بازتاب"
پَژ در " پژواک و پژمردن"
واژ/پاژ/باژ در " پاژگون، باژگون، واژگون"
یا . . . .
گامِ 2:
از میانِ پیشوندهایِ نامبرده در نکته 1، تنها پیشوندهایِ " پَژ، پاژ، واژ، باژ" ویژه یِ عملگرهایِ بازتابی/انعکاسی هستند ؛ پس ما آنها را بکار می گیریم ؛ چراکه ما پذیرایِ افزایشِ پیشوندها در راستایِ کارکردهایِ جداگانه هستیم.
نکته 1: پیشوندهایی همچون " بَر، باز و. . . " کارکردهایِ دیگری نیز دارند، پس ما از آنها درمی گذریم.
نکته 2: ما در اینجا با ریشه یِ پیشوندها سر و کار نداریم و نباید هم داشته باشیم؛ برخی پیشوندها که دارایِ ریختِ آواییِ جداگانه ای هستند، شاید از یک ریشه باشند ولی در گذرِ زمان کارکردِ ویژه یِ خود را پیدا کرده اند و این فرآیند به ما در زایِشِ واژگان یاری می رساند.
گامِ 3:
ما باید همه یِ پیشوندهایی که یک کارکرد را بازنمایی می کنند، به یک ریخت درآوریم، تا افزون بر کاهشِ افسارگسیختگیِ زبانی، بیگانگان نیز هنگامِ آموزش به زبانِ پارسی اندریافتِ ساده تر و روالمَندتری داشته باشند. پس ما پیشوندِ " پژ، پاژ، باژ، واژ" را به یک ریخت درمی آوریم؛ چراکه همه یِ آنها به یک کارکرد بازمی گردند و از میانِ آنها، آنی یا آنهایی را برمی گزینیم که در "واژگانِ" ناهمسانِ بیشتری بکار می روند و چنانچه دارایِ شمارِ یکسانی از واژگانِ ناهمسان باشند، آنی یا آنهایی را برمی گزینیم که در "کارواژه"هایِ بیشتری به عنوانِ پیشوند بکار می روند وسرانجام چنانچه از این نظر هم شمارِ برابری داشتند، آنی را برمی گزینیم که دارایِ "نوایِ خوش ساخت تری" باشد. از آنجایی که پیشوندِ " پَژ" را در واژگانِ " پژواک، پژمردن و. . . " داریم، پس، از میانِ آنها پیشوندِ " پَژ" را برمی گزینیم. ( نیاز به یادآوری است واژه " واک" ریختِ اوستاییِ کارواژه یِ " واختن" است، از همین رو ما می توانیم کارواژه یِ " پَژواختن" با بُن کنونیِ " پَژواز" را بکار بگیریم.
گامِ 4:
اکنون که پیشوندِ " پژ" برگزیده شد، آیا این پیشوند باید دارایِ ویژگیِ جدایی پذیری یا ناپذیری باشد؟
همگان می دانیم که تاکنون پیشوندِ " پَژ" پیشوندِ جدایی ناپذیر بوده است؛چنانکه می گوییم:
می پَژمُرَد / بپَژمُرد /. . . .
به دیده دریافته شده است که پیشوندهایِ جدایی پذیر به ویژه سه آوایی به بالا، بازخوردِ بهتری در میان مُردم دارند و مردم کارکردِ پیشوندهایِ جدایی پذیر را به درستی درمی یابند ( نمونه: پیشوندِ " بَر" ) . هر چند که گفته ها در این زمینه بسیار است، برای اینکه از جُستارِ خود دور نشویم، دیدگاهم را در پیوند با جدایی پذیری/ناپذیریِ پیشوندِ " پَژ" بازمی گویم که جدایی پذیر باشد، بهتر است.
گامِ 5:
اکنون چه واژگانی را می توانیم از این پیشوند بیرون بکشیم:
برای نمونه:
1 - " پَژداختن" با بُن کنونیِ " پَژداز" به چمِ " معکوس کردن"
( داختن را در " پَرداختن" داریم که " دا" در " داختن" با "do" ( زبانهایِ رُمنیک ) و " tun" ( زبانِ آلمانی ) همریشه است و در اینجا به چمِ " کَردن، انجام دادن" می باشد.
2 - "پَژواختن" با بُن کنونیِ " پَژواز" به چمِ " انعکاس دادنِ صدا".
3 - " پژ نِشاندن/پَژ نِشیدن ( پَژ نشستَن ) با بُن کنونیِ " پَژنِشان/ پَژنِشین" به چمِ " به طور معکوس قرار دادن/ قرار گرفتن"
4 - " پَژتاباندن/پژتابیدن" با بُن کنونیِ " پَژتابان/پَژتاب" به چمِ " انعکاس دادن/یافتنِ نور"
( برای نمونه " پَژتابی یا پَژتابِش" به چمِ " انعکاسِ نور" می شود. )
5 - " پَژماره" به چمِ " عددِ معکوس" از کارواژه یِ " پَژماردن" به چمِ " معکوس کردنِ شمارگان" برگرفته شده است.
6 - " پژگذاشتن" به چمِ " برعکس گذاشتن"
.
.
.
ما می توانیم واژگانِ بسیارِ دیگری همچون " پژنهادن، پژساختن و. . . " را نیز بکار آوریم.
در دانشهایی همچون ریاضی هنگامیکه با "تابع معکوس" سر و کار داریم، می توانیم از این پیشوند به همراه کارواژه ای درخور بهره ببریم .
نکته پایانی 3:
شاید شما با دیدگاهِ من در پیوند با گُزینِشِ پیشوندِ " پَژ" ، ناهمسو باشید ولی شما نباید در برابرِ شیوه یِ ساختِ واژگان، چنانکه در بالا آمد، با من به ستیز برآیید؛ چرا که من واژگانی را بدین شیوه می توانم پیش نَهَم که در زبانِ ناسره یا در دیگر زبانها، به شمارِ واژگانِ بیشتری نیاز هست تا خواسته یِ سخن برآورده شود. این روش سراسر خردورزانه است و همین روند را می توانید با پیشوندهایِ دیگر نیز انجام دهید.

Reciprocal: period is reciprocal of frequency
معکوس=مخالف_برعکس
Inverse
معکوس =مخالف - برعکس -
معکوس=وارونه - وارونگی

در زمینه رانندگی کم کردن دنده ماشین یا وسیله نقلیه
باژگونه، سرنگون، نگونسار، وارون، واژگون، وارونه، عکس، برعکس
لغت پهلویک ākasī که در اوستایی ā - kas ( ā=به - بر - سوی - بیش kas=نور ) در پارتی میانه *آگس ‘gs خوانده میشده به مانای جلوه، ظهور و بیناب apparent visible است که امروز اکس aks خوانده میشود و ارب آنرا عکس نوشته و لغت عکاس ( =اکسکار - اکسگر ) را از آن جعل کرده است. دانستنی است لغت اربیشده ی معکوس از این ریشه نیست بلکه از لغت اسک به مانای وارونه ساخته شده و همچنین واژگان اکش akSi अक्षि در سنسکریت و **اَخش axš در اوستایی به مانای چشم هستند.
...
[مشاهده متن کامل]

عکاسی= اکس گری
عکاس=اکس کار
کارگاه عکاسی=اکس خانه
پیرسها ( منابع ) :
Nyberg Pahlavi Dictionary*
**فرهنگ واژگان اوستایی: شادروان احسان بهرامی - فریدون جُنیدی

زیر و رو، سرازیر، نگون
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)