معمر

/mo~ammar/

    aged
    longevity
    longeval

مترادف ها

aged (صفت)
مسن، سالخورده، پیر، معمر، سالار

پیشنهاد کاربران

دیربقا. [ ب َ ] ( ص مرکب ) پرعمر. که دیر بماند. که دیر ایستد. که دیر زید :
لعل کو دیرزاد دیربقاست
لاله کامد سبک سبک برخاست.
نظامی.
معمر
سالخورده