مسن، سالخورده، پیر، معمر، سالار
مترادف ها
پیشنهاد کاربران
دیربقا. [ ب َ ] ( ص مرکب ) پرعمر. که دیر بماند. که دیر ایستد. که دیر زید :
لعل کو دیرزاد دیربقاست
لاله کامد سبک سبک برخاست.
نظامی.
لعل کو دیرزاد دیربقاست
لاله کامد سبک سبک برخاست.
نظامی.
معمر
سالخورده