۱ عقل و عاقل ومعقول:خردورزندگی. ۲عرف و عارف و معروف:رازورزندگی. ۳ علم و عالم و معلوم:دانشورزندگی. و یا؛ ۱_۱_خرد۲_خردور۳_خردورش. ۲_۱_راز۲_رازور۳_رازورش. ۳_۱دانش۲ دانشور۳دانشورش. و مانند؛ ۱_شمار۲_ شمار ور۳_ شمار ورش. و . . . . . . . . .
معقول : صورت کلی که عقل آن را ادرک کرده است محسوس: صورت جزئی که حس آن را ادراک کرده است
خرد پذیر، سخته و سنجیده
سلیم معقول: واژه ای اربی که از عقل به معنای خرد می آید و برابری اش در فارسی خردمندانه ست.
🇮🇷 واژه ی برنهاده: بخرد 🇮🇷
معقول=خردورزانه، سنجیده
حروف مشترک با واژه عاقل _معقول
خردمندانه ، خردین
این واژه عربی و اسم مفعول است و پارسی آن اینهاست: ژیتیک ( ژیت از سنسکریت: چیتَ= عقل + پسوند مفعولی «یک» ) سِپانیک ( سِپان از اوستایی: سْپانَ + «یک» ) ویژناتیک ( ویژنات از سنسکریت: ویجناتَ= عقل + «یک» ) ... [مشاهده متن کامل]