detain, linger
فارسی به انگلیسی
پیشنهاد کاربران
لری بختیاری
دِرغَّرَ:معطل
دِرغَّرَ:معطل
مُعَطَّل ؛ مرتبط با اصطلاح عاطل و باطل و تَعَلُّل و تعطیل
به مفهوم باطل شدن چیزی با ارزش
به مفهوم باطل شدن چیزی با ارزش
در لری به معطل میگیم انگلات
اینجا تو این رو خوانی کژال کتاب هفتم معطل به معنای بدون صبر کردن
در زبان لکی واژه انگلات به کار میرود که که البته تلفظش برای غیر لک زبانها و حتی کودکان لک زبان دشوار است ن و گ در در برخی واژه های لکی با هم می آمیزند و صدای را میدهد که در رسم الخط هیچ زبانی نیست
معطل ب زبان سیستانی 💙💜💜💜معادل پارسی الاف . . . . منتظر
سوبه راه، زابراه
لهجه و گویش تهرانی
معطل
لهجه و گویش تهرانی
معطل
لَنگ. . .
بلاتکلیف بودن
چرا معطلی. چرا دست دست می کنی
در گویش مردم کرمان نیز به معنای الاف است.
باید به کاربر محترم و دیگر افراد مشابه ایشان که خود را با سوادتر استاد دهخدا می دانند، عرض کنم، شما چند کتاب، جزو یا مقاله به چاپ رسانیدید؟ شما چند کنگره و همایش در خصوص زبان پارسی داشتید؟ اگر کمی به آن
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
هوش اندک خود فشار وارد می کردید و حتی اگر درست می فرمودید، به مرحوم استاد دهخدا توهین نمی کردید و انک بی سوادی نمی چسبانید بلکه با نقدی محترمانه معلومات خود و تراوشات عقلیتان را اعلام می فرمودید.
معطل =الاف=منتظر ماندن ، گویش یزدی آن سَفیل میباشد
الاف
اشکان عزیز در پاسخ به شما که گفتین این واژه فارسی هست باید عرض کنم در زبان فارسی میانه اصلا ع نداریم که معطل فارسی باشه این رو از هم خانواده هاش در عربی مثل تعطیل و. . هم میشه متوجه شد! از کسی که دهخدا رو بی سواد خطاب میکنه بیشتر از این نمیشه انتظار داشت!
منتظر ماندن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٦)