معصوم

/ma~sum/

    cherubic
    childlike
    guiltless
    immaculate
    impeccable
    lamblike
    lily-white
    sinless
    innocent
    chaste

مترادف ها

innocent (صفت)
منزه، بی گناه، بی تقصیر، مبرا، بی ضرر، مقدس، معصوم

sinless (صفت)
بی گناه، معصوم

immaculate (صفت)
معصوم

پیشنهاد کاربران

معصوم: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست:
بی گناه ( دری )
ناگ ( پارتی )
پازرم pāzarm ( سغدی: pāzarme )
اویناس �vinās ( پهلوی )
پاک مانده، ناکرده گناه، پاک منش
به چم کسی که تا کنون گناهی انجام نداده است
Oppressed : مظلوم - مورد ستم واقع شده - ستم دیده
Innocent : معصوم - بی گناه / بی خطر / ساده لوح
Oppressor/Tyrant : ستمگر - ظالم
ریشه اصلی معصوم، عصم است که از ( عصمت= به معنی طاهر وپاکدامن و دورازگناه ) گرفته شده است. بنابراین معصوم فردیست که درهیچ شرایطی وهیچ زمانی گناه نمی کند. به دلایل ذیل:
الف: معصوم بطور ذاتی اصلاً گرایش به گناه ندارد زیرا نطفه خلقت اوپاک وطاهراست . ب: معصوم اطلاعات بسیارقوی از جهان واهداف خلقت آن دارد واز علم وآگاهی خود مانند یک سلاح محافظ ازخودش مراقبت می نماید. ج:ذات پاک وعلم دقیق به جهان قوه تشخیص بالایی به معصوم داده تا گناه برایش هیچ جذبه ای نداشته باشد واگر سرش هم برود هرگز گناه پذیر نمی شودوراه را ازچاه ازابتدا تا انتها به خوبی وبا دقت زیاد درک می کند. یادآوری: معصوم بالاجبار ازگناه بازداشته نشده است که اگراینگونه بوداطلاق کلمه معصوم براو غلط بودودرکلمه لفظ ممانعت ومنع از گناهان لحاظ میشد
...
[مشاهده متن کامل]

عصمتی. [ ع ِم َ ] ( ص نسبی ) منسوب به عصمة و عصمت. باعصمت. دارای عصمت و حفاظ. رجوع به عصمت و عصمة و عصمتیان شود.
بی گناه♧
. پاک. ♧
بازداشته شده از گناه♧

دو هم خانواده برا معصوم میخوام
infallible
پاکروان