معرکه

/ma~reke/

    open space where jugglers display their art
    row
    dispute
    quarrel
    battle
    arena
    conflict
    famous
    great
    terrific
    wonderful
    a prodigy of ...
    knockout
    magic
    nice
    pukka
    riot
    scene
    stunning
    wingding
    some
    hot
    humdinger
    spiffy
    super-duper
    whiz
    whizz
    neat
    swell
    excellent

فارسی به انگلیسی

معرکه گیر
cheerleader, showman

معرکه گیر در سیرک ها
contortionist

معرکه گیری
showmanship

پیشنهاد کاربران

" رَزمِش":معرکه
آرایت
خبرت هست خبر هیچ زهیچ جایت نیست
یا اگر هست بجز معرکه آرایش نیست
. . . . . . شهرام
به گمان میرسد اریکه از ارگ آمده باشد یعنی مرتبه؛ جایگاه
واژه ه معرکه از ارک آمده که در ابتدا ارگ بوده سپس به ارج شفتید ( تبدیل شد )
اورنگ با شیفت واو به ب یا پ یا ف و گاف به ج بدین سان نوشته میشود
...
[مشاهده متن کامل]

ابرنج / افرنج / اپرنج => آپ یعنی بالا و والایی / برتری / مقام و . . . و رَنج همانیست که بعهها در زبان لاتین شد range یعنی محدوده پس میشود حدبالا = مقام والا = والا مقام که بازهم اشاره به مرتبه و جایگاه دارد همانطور که ارگ یا ارج نشان از ارزش و جایگاه دارد پس جفت آن در گذر زمان درست است و اینکه اریکه همان ارگ بوده اینکه از اورنگ شد اریکه یا از ارگ انتخاب با شما. . .
معرکه = فرصت و مکان مناسب = جایگاه زمانی و مکانی مناسب

مترادف معرکه: آوردگاه، رزمگاه، میدان، هنگامه، ازدحام، پیکار، جدال، جنگ، شاهکار، کار شایان، دردسر، گرفتاری، مخمصه، نمایش خیابانی، فوق العاده، عالی، شگفت انگیز، گرم، پررونق
برابر پارسی: هنگامه، گیر و دار، آشفتگی
...
[مشاهده متن کامل]

معنی انگلیسی:
open space where jugglers display their art, row, dispute, quarrel, battle, arena, conflict, famous, great, terrific, wonderful, a prodigy of . . . , knockout, magic, nice, pukka, riot, scene, stunning, wingding, some, hot, humdinger, spiffy, super - duper, whiz, whizz, neat, swell, excellent

معرکه: آوردگاه، رزمگاه، میدان، هنگامه، ازدحام، پیکار، جدال، جنگ، شاهکار، کار شایان، دردسر، گرفتاری، مخمصه، نمایش خیابانی، فوق العاده، عالی، شگفت انگیز، گرم، پررونق
برابر پارسی: هنگامه، گیر و دار، آشفتگی
...
[مشاهده متن کامل]

معنی انگلیسی:
open space where jugglers display their art, row, dispute, quarrel, battle, arena, conflict, famous, great, terrific, wonderful, a prodigy of . . . , knockout, magic, nice, pukka, riot, scene, stunning, wingding, some, hot, humdinger, spiffy. باتشکر لک زاده دارای مدرک دکتری زبان انگلیسی

معرب ( مئیرک یا مهرکا یا مئیرکا )
که مئیرک در اوستا به معنای مردن و رفتن از مرگ است
میرا_میرنده_مردن. . .
کا یا که پسوند مکان است
معرکه یا مئرکه به معنای مکان مرگ و جنگ و مردن و جنگیدن. . . .
هنگامه
واژه معرکه کاملا پارسی است چون در عربی می شود یعارک در ترکی می شود کاوگاه این واژه صد درصدر پارسی است.
نمایشِ خیابانی
نمایشِ دورەگردی
the stage
Theatrical run
نویسنده باید پایش را از معرکه داستان بیرون بکشد
نویسنده باید پایش را از دل داستان بیرون بکشد
میدان جنگ ، جای نبرد
بزنگاه
از بخت بد، یکی از خرمگس هایی که همیشه سر بزنگاه [معرکه ـ اشاره ای به خرمگس معرکه] کار را بهم می زنند، زبان گشود و گفت . . .
برگرفته از پیوند زیر:
https://www. behzadbozorgmehr. com/2021/09/blog - post_99. html
...
[مشاهده متن کامل]

بگمانم آمیخته واژه ی �بزنگاه� حتا باریک تر از برابرهای بسیار خوبِ �هنگامه�، �گیر و دار� و �آشفتگی� یاد شده در بالا باشد.

ج معرکه = معارک
tremendous
outstanding
میدان جنگ ، جای نبرد 🌍🌍
یکتا، یگانه، بی همتا، آس!، تک، منحصر به فرد!، یکه تاز!
بی نظیر و مانند، عالی، دبش!، محشر!
مَعرِکه -
خَفَن، شاهکار، کولاک! - جایی برای نمایشِ دوره گردی، سیرک ( واژه ای فرانسوی )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٢)