معرض

/ma~raz/

    place of exposure
    introducer
    recommender
    [chem] reagent

فارسی به انگلیسی

معرض صدا
sound

پیشنهاد کاربران

هرچیزتکراری
در معرضِ . . . =
در برابرِ . . .
در برخورد با . . .
دستخوشِ. . .
در معرض دیدن = در برابر دیدن
در معرض گناه = در برخورد با گناه
در معرض اتهام = دستخوش بزه وری یا اتهام
واژه معرض
صفتی به کار گرفته در یکی از لهجه های زبان کهن لکی به معنی بیماری آشکار و نمایان
مثال البته به زبان لکی : ویرته علی بو و گمونم معرض گنی که.
ترجمه:حواست به علی باشه فکر میکنم بیماریش لا علاج است.
رقیب
جواب گوی هرمعرضی باشد
میشه گفت در آستانه
روی گردان

میشود روی گردان

در معرض خطر = در دسترس آسیب یا گزند
یکی از معناها در جای خودش. در دسترس است
مانند. در معرض خطر = در دسترس پیش آمد بد
روی گردان
برابر مقابل
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)