معدود

/ma~dud/

    few
    low
    narrow
    scant
    several
    slim
    small
    computed
    limited

فارسی به انگلیسی

معدود شدن
number

معدود کردن
number

مترادف ها

poor (صفت)
ناسازگار، فرومایه، پست، غریب، بی پول، محتاج، فقیر، بی چاره، فرومانده، نا مرغوب، بی نوا، معدود، ناچیز، دون، لات، مستمند، ضعیف الحال

little (صفت)
پست، مختصر، ریز، کوچک، کوتاه، خرد، بچگانه، اندک، قد کوتاه، کم، جزئی، معدود، ناچیز، حقیر، درخور بچگی

scant (صفت)
اندک، کم، نحیف، معدود، قلیل، ناکافی

numerable (صفت)
قابل شمارش، معدود

few (صفت)
کمی از، معدود

numerated (صفت)
معدود

پیشنهاد کاربران

تعداد اندک. انگشت شمار. ناچیز. کم
شمارا
بسیار کم. اندک. انگشت شمار
شماره = عدد
شمارده = معدود ( آنچه مورد شمارش قرار می گیرد )
این واژه در دستور زبان کاربرد دارد. برای نمونه در سَهمان یا همان جمله زیر واژه ‹خانه› نقش معدود یا شمارده را دارد ( چرا که شمارش می شود ) :
‹‹فرزین دو تا خانه دارد››
کم شمار
تک و توک
مخالف دقیق کلمه "معدود" ، کلمه ی "متعدد" است که هردو، هم خانواده ی "عدد" هستند.
شماردار
واژه "معدود" امروزه به صورت "انگشت شمار"، "اندک"، "قلیل"، "نادر و کمیاب" ترجمه میشه.
به تازی مفعول عدد است
یعنی بدون عدد
خالی شده از عدد وشماره