معتقد

/mo~taqed/

    believer
    [adj.] believing
    [n.] believer
    believed
    persuaded

فارسی به انگلیسی

معتقد به احضار ارواح
spiritualist

معتقد به اطاعت بی چون و چرا و انضباط
authoritarian

معتقد به تغییرات بنیادی
radical

معتقد به خدا باوری برهانی
deist

معتقد به عدم مقاومت
nonresistant

معتقد به قضا و قدر
fatalistic

معتقد به همکاری جهانی
internationalist

معتقد به وحدت وجود
pantheist

معتقد بودن
accredit, maintain, trow, figure

معتقد کردن
persuade

معتقد کردن با استدلال
convince

مترادف ها

believing (صفت)
معتقد، با ایمان

پیشنهاد کاربران

همانگونه که میدانید، میتوانیم برای اینکه بگوییم {من معتقد این هستم}، می گوییم {من بر این هستم}.
پس، میتوانیم از پیشوندِ {بر} برای واژه سازی بکار ببریم.
میدانید، که {باور}، ریختِ کهن ترش در اوستایی، واژه {ور} بوده است، پس اگر از این واژه بکار ببریم، واژه {بَروَر} ساخته میشود. ( برباور}
...
[مشاهده متن کامل]

پس، واژه برابرِ {معتقد} در پارسی، واژه {بَروَر} است. ( اگرچه این تنها پیشنهاد من است )
بِدرود!

کسی که به چیزی ایمان و باور داره ، معتقد هست نسبت به اون چیز
اوری