معتزله

/mo~tazele/

    sect of schismatics

پیشنهاد کاربران

از دیدگاه فردی من، انسان هیچگاه نمی تواند و نخواهد توانست که خدای حقیقی و واقعی را در حالت کلی و بیکرانی ببیند بلکه همیشه در قالب جزئیات غیر زنده و زنده نباتی و حیوانی و انسانی هم در طی زندگی های متوالی و فراوان دنیوی در طول سلسله دایره دهّر ها یا در طول زنجیره دایره وار علت و معلول بین دو بهشت برین متوالی در مدارات، مراتب یا درجات فراوان تکاملی بین دو حد دنیوی؛ یکی نهایت نقصان و امکان اخس در پائین ترین حالت نشئگی طبیعی و دیگری نهایت کمال و امکان اشرف دنیوی در بالاترین حالت نشئگی طبیعی و هم در طی برزخ های متوالی در قالب رویاهای حقیقی و روشن در نهایت کمال ایده آل خوبی و زیبایی، اعتدال و نظم و هماهنگی با کمیت و کیفیت بهشت برین و هم در معادهای متوالی در پایان سفر های دایره وار مقطعی، نزولی و صعودی بطور واقعی با همان کمیت و کیفیت بهشت برین .
...
[مشاهده متن کامل]

بهر حال با کسب اجازه و در باب شوخی و طنز: اگر حروف اول و دوم کلمات معتزله و اشاعره یا اشعریه و شیعه را بردارم و آنها را کنار هم قرار دهیم، آنگاه واژه جدیدی آفریده میشود به شکل : معاششی. و اگر علائم جمع؛ ان و یون به شکل پسوند به آن اضافه کنیم بصورت های زیر تحول می یابد: معاششیان یا معاششیون.
حضرات بنیانگذاران این سه رشته کلامی - جدالی - جنجالی نتوانسته اند بدانند که دونوع خدا وجود دارد؛ یکی حقیقی و واقعی، شهودی و غیبی، اول و وسط و آخر و درون و بیرون همه چیز و همه کس یا بطور عام تر یعنی ظاهر و باطن این واقعیت و طبیعت و یا بطور کلی تر محیط و محتوای هرکدام از گیتی ها یا کیهان ها و یا جهان های متناهی و مساوی و موازی و بیشمار و لذا هیچ موجود و هیچ چیز دیگری چه شهودی و چه غیبی غیر از این نوع خدا نه وجود دارد و نه میتواند وجود داشته باشد و دیگری خدای کلمه، مفهومی و ایده ای با نام های گوناگون در زبان های مختلف بشری که فقط در زبان و خط و فهم و عقل ناقص و محدود انسانی از موجودیت برخوردار ست و در خارج از آنها هیچگونه مصداق و مثال بیرونی ندارد.