معتبر

/mo~tabar/

    creditable
    reputable
    of good standing
    authentic
    reliable
    valid
    genuine
    authorized
    effectual
    faithful
    magisterial
    standard
    well-established
    good
    considerable
    [infml.] great
    perfumed with ambergris

فارسی به انگلیسی

معتبر از
effective, effective

معتبر بودن
stand

معتبر دانستن
allow

معتبر شناختن
accredit

معتبر و قانونی کردن
authenticate

معتبر و کامل
definitive

معتبر کردن
seal, validate

مترادف ها

authoritative (صفت)
توانا، امر، معتبر

great (صفت)
فراوان، ماهر، بزرگ، کبیر، مهم، ابستن، عظیم، معتبر، عالی، مطنطن، بصیر، زیاد، خطیر، عالی مقام، متعال، هنگفت، تومند

responsible (صفت)
مسئولیت، معتبر، ابرومند، عهده دار، مسئولیت دار

valid (صفت)
صحیح، درست، موثر، معتبر، قوی، قانونی، سالم، دارای اعتبار

authentic (صفت)
صحیح، درست، موثق، معتبر، قابل اعتماد

credible (صفت)
موثق، معتبر، باور کردنی

reliable (صفت)
راز دار، موثق، معتبر، قابل اعتماد، موتمن، قابل اطمینان، معتمد، قابل اتکا، مورد اطمینان

creditable (صفت)
معتبر، محترم و ابرومند

trusty (صفت)
معتبر، قابل اعتماد، امین، اطمینان بخش

having a good reputation (صفت)
معتبر

well-thought-of (صفت)
معتبر، مشهور، نیکنام، به نیک نامی یاد شده

پیشنهاد کاربران

اُوست / اُوستا / اُستا = معتبر ، استوار ، قابل اعتماد
وَرسنگ = معتبر ، با اعتبار
سلیم
معتبر: با ارزش
♦️
نوواژه برای جایگزینیِ #to_authenticate به معنای اعتبار داشتنِ چیزی را ثابت کردن؛ راست شمردن؛ معتبر دانستن؛ تایید کردن
ا↙️
#رشمادن ( rashmādan ) 👈 رش ( ستاکِ برگرفته از ریشه ی نیاایرانیِ - rāsta به معنای راست و درست ) ما ( ستاکِ برگرفته از ریشه ی نیاایرانیِ maH به معنای اندازه گرفتن و سنجیدن ) - - دَن ( نشانه ی مصدر )
...
[مشاهده متن کامل]

( پایینِ صفحه را ببینید. )
🔺 نکته:
ستاکِ حالِ رَشمادَن می شود: رَشمای . ( بسنجید با: گشادن —� گشای . )
▪️مثال:
۱ - وکیلِ کارآزموده همه ی امضاهای روی سند را رَشماد ( اصالت شا ن را تاُیید کرد. )
۲ - آن ها از کربنِ رادیواکتیو استفاده می کنند و استخوان های به دست آمده را می رَشمایَند ( باستانی بودنشان را تاُیید می کنند. )
🔺 توجه:
🔹 #authentication
🔹 #رشمایش
یا: #رشماد
▪️مثال:
برای رَشمایشِ ( رَشمادِ، تا ُییدِ اصالتِ ) آن کمانچه ی قدیمی از روشِ تشخیصِ عمرِ چوب استفاده کردند.
🔸 #authentic اصیل، معتبر
🔸 #رشما
یا: #رشمان
▪️مثال:
او خود نظاره گرِ آن رویداد بود، بنابراین گزارشِ او تنها گزارشِ رَشمان ( رشما، اصیل، معتبر ) است.
🔹 #authentically اصالتاً، به شکلِ واقعی
🔹 #رشمایانه
یا: #رشمانه
▪️مثال:
۱ - او رَشمانه ( رَشمایانه، اصالتاً ) ایرانی بود، اگرچه در عراق زندگی می کرد.
۲ - این فیلم رَشمانه تر ( به شکلِ واقعی تر، صادقانه تر ) از دیگر فیلم ها زندگیِ مردم در هلند را نشان می داد.
🔸 #authenticity صحت، سندیت، اصالت
🔸 #رشمانگی
یا: #رشمایگی
▪️مثال:
قاضی هیچ شکی به رَشمانگیِ ( صحتِ ، اصالتِ ) سخنانِ او نداشت.
🔹 #authenticator شخص یا ابزارِ تاُییدِ اصالتِ چیزی
🔹 #رشماگر
یا: #رشمایش گر
▪️مثال:
آن ها یک رَشماگرِ ( تاییدکننده ی اصالتِ ) صدا برای پیشگیری از ارائه ی کارت های ملیِ جعلی خریدند.
🔸 #authenticated
🔸 #رشماده
🔹 #inauthentic نااصیل، غیرِ معتبر
or: #unauthentic
🔹 #نارشمان ( نارَشمان )
یا: #نارشما ( نارَشما )
▪️مثال:
آن کتاب ها همگی ساختگی بودند، و دارای مطالبِ نارَشمان ( غیرِ اصیل. )
🔸 #inauthenticity عدمِ اصالت
🔸 #نارشمانگی ( نارَشمانِگی )
یا: #نارشمایگی ( نارَشمایِگی )
▪️مثال:
او برای اثباتِ نارَشمانگیِ ( عدمِ اصالت، غیرِواقعی بودگیِ ) سندها ده ها گواه و مدرک با خود به دادگاه آورده بود.
🔺 نکته:
۱ - هم ریشه های جزءِ نخستِ #رشمادن را اینجا ببینید: #to_canonize .
۲ - هم ریشه های جزءِ دومِ #رشمادن را اینجا ببینید: #to_satirize .
🔻🔻🔻
#JavidPajin 👈 فرهنگِ ریشه شناختیِ واژگانِ عمومی و تخصصی

معتبر را می توان شناخته شده چیمید.
چیزی که معتبر باشد راستین است پس شاید بتوان راستین هم برابر این گرفت.
معتبر
پارسی یا عربی یا انگلیسی:عربی
برابر پارسی:شناخته شده، راستین
معتبر: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست:
ویستاه vistāh ( مانوی )
سهیگ sahig ( مانوی )
مُعتَبَر:
١. باارزش، باپشتوانه، پشتوانەدار، ورسنگدار
۲. ارجمند، آبرومند؛ برجسته، نامدار، سرشناس؛ جایِ باور، باورپذیر
٣. [کهنه] پندگرفته، اندرزگرفته
واژه معتبر
معادل ابجد 712
تعداد حروف 5
تلفظ mo'tabar
نقش دستوری صفت
ترکیب ( صفت ) [عربی]
مختصات ( مُ تَ بَ ) [ ع . ] ( ص . )
آواشناسی mo'tabar
الگوی تکیه WWS
شمارگان هجا 3
منبع لغت نامه دهخدا
🇮🇷 همتای پیشنهادیپارسی: پشتوانمند 🇮🇷
یا پشتواندار
صاحب اعتبار ؛ آبرومند. دارای عزّت.
Credible
well - established
یک اشتباه وجود داره. "به نام" با "بنام" متفاوت هست. "بنام" به معنی بلند آوازه و معتبر هست، و "به نام" همون مثلا به نام خدا هستش باید سر هم نوشته بشه. لطفا اصلاح کنید. تشکر
copper - bottomed
مقبول القول
دارای اعتبار
دارنده اعتبار
چیزی که ماندگار است. 😙😙😙
واژه پارسی پیشنهادی " روادار"
مانند: بن مایه روادار= منبع معتبر
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٩)