معانقه

/mo~Aneqe/

    hugging or embracing
    hugging or embracing (each other)

پیشنهاد کاربران

از ریشه ی عَنَق
یقه گیری
گردن گیری
درآویختن برای لذتجویی
عَنَقَ ( ریشه )
بد اخلاقی
یقه گیری
گردنگیری
درآویختن برای لذتجویی
مصافحه
مجامعت و جماع هم میتونه معنی بده
گردن به گردن مالیدن و در آغوش گرفتن
بازگو کردن توقع خود از دیگری. بیان انتظار و امیدی که از شخصی میرود.
معانقه همان گلایه کردن است. گله گزاری کردن از دلتنگی و دوری و فراغ، بد عنقی و کج خلقی کردن، غر زدن و نق زدن. زاری کردن گله کردن از فراق و درد دوری.
نق زدن. با بدعنقی و بد خلقی گریبان و یقه مخاطب را گرفتن. خفه کردن.
بغلگیری. [ ب َ غ َ ] ( اِ مرکب ) نام داو از کشتی. ( غیاث ) . || ( حامص مرکب ) معانقه و یکدیگر را در بغل گرفتن. ( آنندراج ) :
ببین گرمی باده ناب را
بغلیگری آتش و آب را.
ظهوری ( از آنندراج ) .
...
[مشاهده متن کامل]

باز عهد آمد بغلگیری مینا می کنم
از کجا یاری چو او خون گرم پیدا میکنم.
کلیم ( از آنندراج ) .

بنام خدا
باسلام ، به معنی مجامعت و نزدیکی میباشد.