remit (فعل)خرد شدن، بخشیدن، امرزیدن، معاف کردن، پول رسانیدن، وجه فرستادنfrank (فعل)باطل کردن، چپانیدن، معاف کردن، اجازه عبور دادن، مجانا فرستادن، مهر زدنexcuse (فعل)تبرئه کردن، معذرت خواستن، معاف کردن، معذور داشتنdispense (فعل)باطل کردن، بخشیدن، توزیع کردن، معاف کردن، باطل شدنdismiss (فعل)مرخص کردن، خارج کردن، عزل کردن، معزول کردن، منفصل کردن، روانه کردن، معاف کردنexempt (فعل)معاف کردنenfranchise (فعل)ازاد کردن، معاف کردن، از بندگی رهاندن، حق رای دادن، حقوق مدنی اعطا کردن به
ریشتنقلم . . . برگرفتن : معاف داشتن . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص196 ) .معذور داشتنمعاف کردن : بخشودن . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 32 ) .+ عکس و لینک