معاف

/mo~Af/

    exempt
    free _
    excused

فارسی به انگلیسی

معاف از اجاره بها
rent-free

معاف از پرداخت هزینه پست
post-free

معاف از تمبر زدن
post-free

معاف از شرکت در دور اول
bye

معاف از عوارض گمرکی
duty-free

معاف از گمرک
free

معاف از مالیات
deduction, scot-free, tax-exempt, duty-free

معاف سازی
quietus, waiver

معاف کردن
acquit, exempt, remit, spare

معاف کردن از فریضه
absolve

معاف کردن از وظیفه
absolve

مترادف ها

exempt (صفت)
عاری، ازاد، معاف

پیشنهاد کاربران

لری بختیاری
پَرَگوتنیدِن:بخشیدن، معاف کردن
پَرَگوتِهِستِن:معاف شدن، بخشیده شدن
پَرَگوت:معاف
پَرَگوتنا:معاف کننده
برابر این واژه پرگود است که با بخشودن هم معنی نیست. خواهش می کنم از دوستان که از ریخت قدیمی واژگان پارسی میانه بهره برداری نکنند، یعنی پرگود را پرگوت نگویند و ننویسند زیرا که ان موقع بجای داد هم باید دات بگوییم و بجای کرد هم کرت بگوییم. لطفا از هنجار های زبان شناختی پیروی کنید!
خوبه
Exempt
مَعاف: [خدمتِ سربازی، سرانه] بخشوده
🇮🇷 همتای پارسی: بخشوده 🇮🇷
رها بودن از چیزی یا کاری
معاف: [ اصطلاح نظامی ]کسی که به خدمت نرفته و کارت پایان خدمت دارد.
پهلوی " پرگوت " در نسک : فرهنگ برابرهای پارسی واژگان بیگانه از ابوالقاسم پرتو .
پرگوتش= معافیت
پرگوتیدن= معاف کردن
این واژه عربی است و پارسی آن واژه ی پَرگود pargud می باشد که پهلوی است