eschatology
فارسی به انگلیسی
پیشنهاد کاربران
معاد. [ م َ ] ( ع مص ) برگردیدن. عود. || بازگشتن. || رد کردن. ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) . || بازگردانیدن. || ( اِ ) بازگشت. ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) . بازگشت. عود. عودت. رجعت. مراجعت. معاودت. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) . || ( اِ ) جای بازگشت. ( منتهی الارب ) . جای عود به معنی جای بازگشت. ( غیاث ) ( آنندراج ) . جای بازگشتن و جای گردانیدن ومرجع و مصیر. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) . بازگشتن گاه. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) :
... [مشاهده متن کامل]
پر گشاده هر یکی بر شوق و یاد
در هوای جنس خود سوی معاد.
مولوی ( مثنوی چ خاور ص 387 ) .
|| آن جهان. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) . آخرت. ( اقرب الموارد ) . مجازاً عالم آخرت را گویند. ( غیاث ) ( آنندراج ) . آخرت. قیامت. رستاخیز. آن جهان. آن سرای. مقابل معاش. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) . معاد نزد اهل کلام حشر را گویند و آن دو قسم است : جسمانی و روحانی. ( کشاف اصطلاحات الفنون ) . مراد از معاد در کلمات متکلمان و فلاسفه بازگشت انسان است بعد از مرگ و حیات بعد از مرگ است و تصویر آن چنین است که انسان بعد از مرگ مجدداً زنده شده و در روزی که آن را روز معاد گویند به حساب اعمال وی رسیدگی و نیکوکاران پاداش نیکوکاری خود را گرفته و منعم شوند به نعم جاودانی و بدکاران به کیفر اعمال زشت خود برسند و مهذب شوند به عذاب جاودانی. یکی از مسائل مهم که از دیر زمان مورد توجه ادیان و متکلمان و فلاسفه قرار گرفته است همان مسأله زندگی بعد از مرگ و معاد است. پیروان ادیان کلاً معتقد به زندگی بعد از مرگ بوده و یکی از اساسی ترین مسائل مذهبی به حساب می آورند. متکلمان که بحث و تحقیق آنها خارج از حدود مذاهب و شرایع نیست نیز مثبت معاد و زندگی بعد از مرگ اند. بطور کلی درمسأله معاد سه نظر و فرض اظهار شده است :
الف - دهریان و لامذهبان و یا بی خدایان که منکرزندگی بعد از مرگ می باشند و گویند انسان بعد از تلاشی بدن محو و نابود می شود و آنچه باقی می ماند اجزاء وموادی است که تبدیل به اشیاء و موجودات دیگر می شود.
ب - کسانی که قائل به معاد و بازگشت نفوس و ارواحند و معاد جسمانی را منکر و مردود می دانند.
ج - صاحبان ادیان که قائل به معاد جسمانی بوده و گویند همانطور که خدای متعال دربدو امر انسان را آفریده است با همین بدن مجدداً می آفریند و ثواب و عقاب و کیفر و پاداش عاید به همین بدن مادی می شود.
منبع. لغت نامه دهخدا
... [مشاهده متن کامل]
پر گشاده هر یکی بر شوق و یاد
در هوای جنس خود سوی معاد.
مولوی ( مثنوی چ خاور ص 387 ) .
|| آن جهان. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) . آخرت. ( اقرب الموارد ) . مجازاً عالم آخرت را گویند. ( غیاث ) ( آنندراج ) . آخرت. قیامت. رستاخیز. آن جهان. آن سرای. مقابل معاش. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) . معاد نزد اهل کلام حشر را گویند و آن دو قسم است : جسمانی و روحانی. ( کشاف اصطلاحات الفنون ) . مراد از معاد در کلمات متکلمان و فلاسفه بازگشت انسان است بعد از مرگ و حیات بعد از مرگ است و تصویر آن چنین است که انسان بعد از مرگ مجدداً زنده شده و در روزی که آن را روز معاد گویند به حساب اعمال وی رسیدگی و نیکوکاران پاداش نیکوکاری خود را گرفته و منعم شوند به نعم جاودانی و بدکاران به کیفر اعمال زشت خود برسند و مهذب شوند به عذاب جاودانی. یکی از مسائل مهم که از دیر زمان مورد توجه ادیان و متکلمان و فلاسفه قرار گرفته است همان مسأله زندگی بعد از مرگ و معاد است. پیروان ادیان کلاً معتقد به زندگی بعد از مرگ بوده و یکی از اساسی ترین مسائل مذهبی به حساب می آورند. متکلمان که بحث و تحقیق آنها خارج از حدود مذاهب و شرایع نیست نیز مثبت معاد و زندگی بعد از مرگ اند. بطور کلی درمسأله معاد سه نظر و فرض اظهار شده است :
الف - دهریان و لامذهبان و یا بی خدایان که منکرزندگی بعد از مرگ می باشند و گویند انسان بعد از تلاشی بدن محو و نابود می شود و آنچه باقی می ماند اجزاء وموادی است که تبدیل به اشیاء و موجودات دیگر می شود.
ب - کسانی که قائل به معاد و بازگشت نفوس و ارواحند و معاد جسمانی را منکر و مردود می دانند.
ج - صاحبان ادیان که قائل به معاد جسمانی بوده و گویند همانطور که خدای متعال دربدو امر انسان را آفریده است با همین بدن مجدداً می آفریند و ثواب و عقاب و کیفر و پاداش عاید به همین بدن مادی می شود.
منبع. لغت نامه دهخدا
ریشه یابی عادت و خو
عید / عاد / عود یعنی برامدن در عید یا جشن اشاره به جمع شدن و به برآمدن شاره دارد / در عاد یا عادی و معاد به برامدن و از درون برامدن و در عود اشاره به هر چیز بر افروز و برافروخته و برامده
... [مشاهده متن کامل]
ریشه اصلی عید / عاد / عود در واقع عد میباشد . عد تغییر یافته اَد است . اَد در زبان های کهن اشاره به جمع بستن و به جمع رساندن دارد یعنی آنچه در عید رخ میدهد ( که در عاد و عود نشانه برامدن شد / برامدن را گاها پایکوبی و جشن گفتند ) همچنین در الاتین به ریخت add / additional / و . . . دیده میشود یعننی افزانه ها / افزاینده ها که نشان جمع و برامدن ( افزونه ها ) یافت . در زبان فارسی نیز از همینرو به جمعه که نشان به هم رسیدن و برامدن ( عاد و معاد ) بوده آدینه گفتند .
ریشه یابی خو
خو / خی / خوک / خیک / خیار / خیابان / خیس / خس / خز و . . . . اشاره به خیس خوردن دارند ؛ چون خوک دذر گل خود را خیس میدهد ( مازندرانی آن خی میشود ) / خیک را در پنیر خیکی یا پنیری که آنرا خیس میدهند داریم / خیار / خیابان / خیس / خز هم اشاره به همین خیس خوردگی و رطوبت دارند . در جمله سوادش نم کشیده میتوان به خیس خوردن سواد اشاره کرد اما چرا باید آنرا به خیس و نم رپط داد؟؟؟؟
پاسخ : چون نم خوردن از نمایان . نمودن / نمود و نمودار آمده یعنی متمایل و مشهود => خیس خوردن نوعی متمایل شدن و عادت و تمایل به موضوعی شد یعنی چی ؟؟ یعنی اینکه میگوییم خو گرفتم یعنی خیس گرفتم / نم گرفتم و این خیس خوردن ابزاری برای انحطا و ساختن بوده
خیس بعد ها خیز ( خزیدن و . . . . ) شد و از آن خز و خزه ساخته شد یعنی نم خودره = خیس خورده
خزان هم اشاره به همین خز خوردن برگ ها یافت یعنی برگهایی که به پایین میافتد و میخیزد
نتیجه : هم عاد / عید / خو و . . . همه ایرانی بوده و مشتقات ساخته شده دیگر از ان در زبان های عربی بکار رفته و نکته پایانی اینکه عد در عده و شمارش نیز بکار رفته یعنی همان جمع بستن و شمردن => عد / عید / اید / ایدون و . . . همگی به همین موضوعات اشاره دارند
عید / عاد / عود یعنی برامدن در عید یا جشن اشاره به جمع شدن و به برآمدن شاره دارد / در عاد یا عادی و معاد به برامدن و از درون برامدن و در عود اشاره به هر چیز بر افروز و برافروخته و برامده
... [مشاهده متن کامل]
ریشه اصلی عید / عاد / عود در واقع عد میباشد . عد تغییر یافته اَد است . اَد در زبان های کهن اشاره به جمع بستن و به جمع رساندن دارد یعنی آنچه در عید رخ میدهد ( که در عاد و عود نشانه برامدن شد / برامدن را گاها پایکوبی و جشن گفتند ) همچنین در الاتین به ریخت add / additional / و . . . دیده میشود یعننی افزانه ها / افزاینده ها که نشان جمع و برامدن ( افزونه ها ) یافت . در زبان فارسی نیز از همینرو به جمعه که نشان به هم رسیدن و برامدن ( عاد و معاد ) بوده آدینه گفتند .
ریشه یابی خو
خو / خی / خوک / خیک / خیار / خیابان / خیس / خس / خز و . . . . اشاره به خیس خوردن دارند ؛ چون خوک دذر گل خود را خیس میدهد ( مازندرانی آن خی میشود ) / خیک را در پنیر خیکی یا پنیری که آنرا خیس میدهند داریم / خیار / خیابان / خیس / خز هم اشاره به همین خیس خوردگی و رطوبت دارند . در جمله سوادش نم کشیده میتوان به خیس خوردن سواد اشاره کرد اما چرا باید آنرا به خیس و نم رپط داد؟؟؟؟
پاسخ : چون نم خوردن از نمایان . نمودن / نمود و نمودار آمده یعنی متمایل و مشهود => خیس خوردن نوعی متمایل شدن و عادت و تمایل به موضوعی شد یعنی چی ؟؟ یعنی اینکه میگوییم خو گرفتم یعنی خیس گرفتم / نم گرفتم و این خیس خوردن ابزاری برای انحطا و ساختن بوده
خیس بعد ها خیز ( خزیدن و . . . . ) شد و از آن خز و خزه ساخته شد یعنی نم خودره = خیس خورده
خزان هم اشاره به همین خز خوردن برگ ها یافت یعنی برگهایی که به پایین میافتد و میخیزد
نتیجه : هم عاد / عید / خو و . . . همه ایرانی بوده و مشتقات ساخته شده دیگر از ان در زبان های عربی بکار رفته و نکته پایانی اینکه عد در عده و شمارش نیز بکار رفته یعنی همان جمع بستن و شمردن => عد / عید / اید / ایدون و . . . همگی به همین موضوعات اشاره دارند
تفسیر علمی آیه قرآنی 《ما خلقکم و لا بعثکم الا کنفس واحده 》: خداوند متعال حقیقی و واقعی ( یعنی خدا از دیدگاه علمی و نه دینی و فلسفی و عرفانی ) در آفرینش سرمدی، مبدئی و معادی، ازلی و ابدی و یا به بیانی دیگر در آفرینش اولیه محتوای هرکدام از گیتی ها یا کیهان ها و یا جهان های متناهی، مساوی، موازی و بیشمار در نهایت کمال ایده آل خوبی و زیبایی، اعتدال و نظم و هماهنگی با کمیت و کیفیت بهشت برین ( یا نظام احسن و اشرف آفرینش ) ، کلیه نفوس نباتی و حیوانی و انسانی را از نفس واحد و بیکران خود و هرکدام را بصورت زوجی در نهایت کمال ایده آل خوبی و زیبایی آفریده و به هرکدام جاودانگی اهداء نموده و نه از نفس یک موجود خیالی اوهامی تحت نام آدم. و کالبد های موجودات زنده و غیر زنده را از ذرات چهار بعدی زمانمکان نسبی و ذرات چهار بعدی بیزمانی بیمکانی نسبی ( هردو ابعاد خود وی ) بر رویهم با ماهیت های معکوس و کمیت های مساوی در ابعاد پلانک تحت عنوان نوسانگر های بنیادی هشت بُعدی آفریده . و در طول این سفر دایره وار دنیوی، مقطعی، نزولی و صعودی محتوای هرکدام از کیهان ها یا جهان ها بین دو بهشت برین متوالی یعنی بین مبدء و معاد حقیقی و واقعی ( یعنی مبدء و معاد از دیدگاه علمی و نه از دیدگاه ادیان و حکمت ها و عرفان های فراوان و گوناگون دینی ) پس از مرگ، جسم ها یا کالبد ها یا تن ها و یا بدن ها را بر نمی انگیزاند بلکه من ها را در نفس یا من واحد خود بموازات خواب ژرف و شیرین در طی حالت برزخ به کمک حواس، فهم و عقل بیکران خویش ( و نه بکمک حواس، فهم ها و عقل های انفرادی که در لحظه مرگ بطور کامل مختل میگردند و از کار میفتند ) از مشاهده و تجربه عشق و زندگی روئیایی با کمیت و کیفیت بهشت برین برخوردار می نماید تا لحظه بسته شدن مجدد نطفه در رحم مادر و بیداری و تولد دوباره در همین دنیا در مداری برتر. این دنیا به شکل این آسمان و زمین و هرآنچه که بین آنهاست، در طول این سفر دایره وار مقطعی همیشه پس از وقوع مه بانگ های هشتم در یک درجه تکاملی برتر از قبل از نو آفریده میشود. نتیجه کلی اینکه بینش و باور و تصویر دینی به شکل 《دنیا - برزخ - آخرت 》حقیقت ندارد، زیرا پایان حالت برزخ، معاد و برپائی قیامت کبری و فصل برداشت محصول در آخرت نمی باشد بلکه تولد دوباره در همین دنیا در یک درجه تکاملی برتر از درجه فعلی و الا آخر تا بازگشت به همان آفرینش اولیه با کمیت و کیفیت بهشت برین. در همین زمینه آیه قرآنی به شکل 《 کما بدائکم تعودون 》 یعنی بازگشت به همان آفرینش اولیه و نه اینکه بسوی او باز می آیید. یک نکته بسیار مهم در این زمینه اینست که معاد به معنای بازگشت به مبدء می باشد. اما بر اساس بینش و باور ادیان ابراهیمی ( یعنی یهودیت و مسیحیت و اسلام ) در مبدء فقط آدم و حوا آفریده شده اند و در معاد همه افراد انسانی از قبر برانگیخته میشوند. به این معنا که مبدء و معاد دینی یکی نیستند و این موضوع یکی از بزرگترین تناقض گوئی های بینشی و باوری دینی محسوب میشود و تاکنون توسط اندیشمندان و متفکرین و خیال پردازان پیرو این سه دین حل نشده و رفع نگردیده.
... [مشاهده متن کامل]
چند نکته مهم دیگر : خداوند متعال در آفرینش اولیه، هرکدام از ما افراد انسانی را بصورت پنج زوج آسمانی مشتمل بر ده نیمزوج یا به بیانی دیگر هر فرد انسانی به شکل خانواده ده عضوی مشتمل بر پنج مرد و پنج زن خودی در نهایت کمال ایده آل خوبی و زیبایی، توانائی و دانائی و هنرمندی آفریده و به هرکدام عشق و زندگی جاودانه اهداء نموده. آن ده انسان آسمانی در طول این سفر دایره وار مقطعی، نزولی و صعودی بطور سلسله وار در طول هم و پشت سر همدیگر در ده دنیا زیر سقف ده آسمان و روی ده کره زمین به ظهور و پیدایش نمیرسند بلکه در هفت عالم یا دنیا زیر سقف هفت آسمان و روی هفت کره زمین از طریق گردش وقوع مه بانگ های هفتگانه بر اثر نوسانات خودکار و متوالی انبساط و انقباض در چهارچوب طرح مطلق آفرینش و بر اساس قوانین جاودانه و آئین نامه های اجرایی ثابت و پایدار و تغییر ناپذیر آن. در همین زمینه لازم به اشاره می دانم که بینش و باور بعضی حکیمان و عارفان دینی خودمان به عقول عشره یا خرد های دهگانه، یک باور خیالی اوهامی می باشد و نه حقیقی.
... [مشاهده متن کامل]
چند نکته مهم دیگر : خداوند متعال در آفرینش اولیه، هرکدام از ما افراد انسانی را بصورت پنج زوج آسمانی مشتمل بر ده نیمزوج یا به بیانی دیگر هر فرد انسانی به شکل خانواده ده عضوی مشتمل بر پنج مرد و پنج زن خودی در نهایت کمال ایده آل خوبی و زیبایی، توانائی و دانائی و هنرمندی آفریده و به هرکدام عشق و زندگی جاودانه اهداء نموده. آن ده انسان آسمانی در طول این سفر دایره وار مقطعی، نزولی و صعودی بطور سلسله وار در طول هم و پشت سر همدیگر در ده دنیا زیر سقف ده آسمان و روی ده کره زمین به ظهور و پیدایش نمیرسند بلکه در هفت عالم یا دنیا زیر سقف هفت آسمان و روی هفت کره زمین از طریق گردش وقوع مه بانگ های هفتگانه بر اثر نوسانات خودکار و متوالی انبساط و انقباض در چهارچوب طرح مطلق آفرینش و بر اساس قوانین جاودانه و آئین نامه های اجرایی ثابت و پایدار و تغییر ناپذیر آن. در همین زمینه لازم به اشاره می دانم که بینش و باور بعضی حکیمان و عارفان دینی خودمان به عقول عشره یا خرد های دهگانه، یک باور خیالی اوهامی می باشد و نه حقیقی.
معاد و قیامت از اصول دین اسلام است که به معنای بازگرداندن انسان پس از مرگ به زندگی در روز قیامت است. بنابر این اصل، همه انسانها در روز قیامت دوباره زنده می شوند اعمال آنها در پیشگاه الهی سنجیده می گردد و به کیفر یا پاداش درستکاری یا بدکاری خود می رسند.
... [مشاهده متن کامل]
مانند بسیاری از فرهنگها در مذهب شینتو ( بیشترین تعداد باورمندان در ژاپن نیز اعتقاد به وجود معاد است . البته در شاخه های مختلف این مذهب باستانی باورهای مختلفی راجع به معاد وجود دارد. مانند یونانیان باستان اعتقاد به جهان زیرین دارند که توسط رودخانه ای از جهان زندگان جدا شده ( مانندمعادفرهنگی مصر باستان ) . در این فرهنگ وجود بهشت برای اسکان نیکان ضروری انگاشته شده. برخی دیگر بر این باورند که مردگان تبدیل به کامی می شوند و توانایی تاثیرگذاری بر زندگی زندگان رادارند. ایشان با اهدای نذورات و پیشکش سعی بر جلب رضایت مردگان دارند.
در فرهنگ یهودیان اما وضع به گونه دیگری است. در کتاب گنجینه تلمود آمده است معاد جزو اصول دین یهودیان است و انکار آن گناهی بزرگ محسوب می شود، اما گروهی از یهودیان به نام فرقه صدوقیان معتقد به نابودی روح همراه با معدوم شدن جسم بوده اند. همچنین در این که آیا معاد شامل همه انسان هاست یا بعضی از اقشار مردم را شامل می شود، میان دانشمندان یهودی اختلاف است.
در مسیحیت:مفهومی است به معنای زنده شدن یک موجود پس از مرگ. این واژه یک مفهوم دینی است و از دو جنبه مختلف مورد استفاده قرار می گیرد، یکی اعتقاد به زنده شدن ارواح فردی که در حال حاضر رو به پیشرفت است ( آرمان گرایی مسیحی، معادشناسی ادراکی ) و دوم رویکرد دیگری است که فقط یکبار و به صورت �زنده شدن مردگان� در پایان جهان اتفاق می افتد. بیشتر معادشناسان، معتقد به یک رستاخیز جهانی هستند که طی آن تمام مردمان متعلق به همه قرون و اعصار تاریخ زنده می شوند.
رستاخیز مردگان یک بنیاد اعتقادی در معادشناسی ادیان ابراهیمی است. در تعدادی از ادیان کهن، خدای زندگی، مرگ و تولد مجدد، خدایی است که می می راند و زنده می کند. مرگ و رستاخیز عیسی تمرکز اصلی مسیحیت است. روح، بخش الهی و
فناناپذیر ذهن ( ضمیر ) انسان است و بعضی معتقدند که همان وسیله اصلی است که مردم از طریق آن زنده می شوند زیرا براساس قانون علیت ماورای ماده، ماده را به وجود آورده و این ماورای ماده همان روح است که بخشی از ذات خداوند واحد است و
درک آن خارج از فهم بشر است چون قوانین فیزیک بر آن مؤثر نیست. مباحث دینی به دنبال دانستن این هستند که کدامیک از انواع رستاخیز واقعیت دارد؛ یک رستاخیز روحانی به همراه جسم روحانی مانند بهشت یا یک رستاخیز جسمانی به همراه جسم بازسازی شده انسان. درحالی که بسیاری از مسیحیان اعتقاد دارند، رستاخیز عیسی با بدن جسمانی بود و عده کمی معتقدند که روحانی بود ( منبع ویکی پدیا )
مانند بسیاری از جنبه های عملی و باوری بودایی مدرن، در طول توسعه آن در چین به وجود آمد و از طریق آمیختن درک کیهانی بودایی و دیدگاه های آخرت شناختی تائوئیسمی، قانون پیچیده ای از باورهای آخرالزمانی را پدیدآورد. این باورها، اگرچه به طور کامل بخشی از بودیسم ارتدوکس نیستند، اما مجموعه مهمی از سنت های بودایی چینی را تشکیل می دهند که شکاف بین نظم رهبانی و اعتقادات محلی امپراتوری چین را پر می کند.
گروه های بودایی آخرالزمانی از سال ۴۰۲ پس از میلاد در چین شروع به ظهور کردند و از نظر تعداد و پیچیدگی از دودمان سوئی ( ۵۸۹–۶۱۸ میلادی ) تا دودمان سونگ ( ۹۶۰ تا ۱۱۲۶ میلادی ) افزایش یافتند. در دودمان سونگ است که بسیاری از گروه های روحانی و غیر روحانی مانند انجمن نیلوفر سفید ( دین ) و روحانیون بوداگرایی پاک بوم ظاهر شدند و به تبلیغ متون مقدس معاد پرداختند.
در فرجام شناسی آیین بودایی دو نکته مهم وجود دارد: ظهور مایتریا و �خطبه هفت خورشید�. ( منبع ویکی پدیا )
معاد یکی از اصول و ارکان اعتقادی در تمامی مذاهب اسلامی اعم از شیعه و سنی است ، که در اصل وقوع آن در آینده و جهان آخرت کسی شبهه ای ندارد اما در مورد چند و چون معاد و مسئله حیات روح و معاد جسمانی اختلافاتی وجود دارد؛ ولی به اعتقاد بهاییان تاکنون قیامت های متعددی بر پا شده است و در آینده نیز برپا خواهد شد. ( منبع ویکی فقه )
معاد از دیدگاه اسماعیلیه: اسماعیلیان معاد را فقط روحانی می دانند و در این مسأله از اندیشه افلاطون تأثیر پذیرفته اند؛ بدین ترتیب ثواب و عقاب را نیز روحانی می دانند و آنها را به تأویل می برند؛ اما این عقیده با نص صریح آیات قرآن منافات دارد.
سعدالدین تفتازانی، از عالمان اهل سنت در قرن هشتم قمری، چهار معنا برای معاد ذکر کرده است: بازگشت به وجود پس از فنا، جمع شدن اجزای بدن پس از پراکندگی آنها، بازگشت به حیات پس از مرگ و بازگشت روح به بدن پس از جدایی آنها. برخی معاد را مجموعه سیر و زندگی انسان در عالم دیگری پس از مرگ دانسته اند. به گفته علامه مجلسی، معاد در لغت یا مصدر میمی است یا اسم زمان و یا اسم مکان. بر این اساس به سه معنا آمده است: بازگشت چیزی به جایى یا به حالى که از آن منتقل شده، زمان بازگشت، مکان بازگشت
براساس دین زرتشت نیز روح پس از مرگ، از تن جدا شده و باقی می ماند تا در روز رستاخیز برای حساب و کتاب برخیزد. گفته شده بهشت زرتشتیان مانند بهشت توصیف شده در اسلام است؛ اما در دین زرتشت، جهنم، آتشین و سوزان نیست؛ بلکه جایی بسیار سرد، تاریک و وحشتناک است. آنان به �پل چینوَت� ( پل صراط و جداکننده ) نیز اعتقاد دارند.
معاد از دیدگاه برهمایی ها
برهمایی ها بر اساس اصول اعتقادى خود ایمان به معاد دارند. ارکان اعتقادى آنها را سه اصل تشکیل می دهد:
1. امتیاز طبقاتى؛
2. ریاضت و زهدگرایى تا مرز ترک دنیا؛
3. ضرورت تناسخ و حلول ارواح مردگان در پیکر حیوان، انسان و گیاه.
آنها مى گویند کسانى که با ریاضت هاى سنگین، خواسته ها و هواهاى نفسانى را سرکوب کرده و پشت پا به دنیا و همه تمایلات حیوانى بزنند، به مجرد مرگ به �برهما� مى پیوندند؛ در غیر این صورت به بدن انسان یا حیوان حلول کرده و به تناسب اعمال و کردار قبلى خود در لذت یا عذاب قرار خواهند گرفت؛ این مرگ و ولادتها - بر اساس تناسخ - به قدرى تکرار مى شود تا سرانجام انسان به کمال مطلوب رسیده و به �برهما� برسد. قیامت در مذهب بودای :بودایى ها به دلیل اصل تناسخ اعتقاد دارند: مرگ پایان حیات انسان نیست، بلکه روح پس از مرگ، به بدن حیوان، گیاه و یا انسان حلول مى کند، و پس از مدتى به جهان مرموز �نیروانا� منتقل خواهد شد! آن جا دیگر رنج و افسردگى نیست. ( منبع تبیان )
... [مشاهده متن کامل]
مانند بسیاری از فرهنگها در مذهب شینتو ( بیشترین تعداد باورمندان در ژاپن نیز اعتقاد به وجود معاد است . البته در شاخه های مختلف این مذهب باستانی باورهای مختلفی راجع به معاد وجود دارد. مانند یونانیان باستان اعتقاد به جهان زیرین دارند که توسط رودخانه ای از جهان زندگان جدا شده ( مانندمعادفرهنگی مصر باستان ) . در این فرهنگ وجود بهشت برای اسکان نیکان ضروری انگاشته شده. برخی دیگر بر این باورند که مردگان تبدیل به کامی می شوند و توانایی تاثیرگذاری بر زندگی زندگان رادارند. ایشان با اهدای نذورات و پیشکش سعی بر جلب رضایت مردگان دارند.
در فرهنگ یهودیان اما وضع به گونه دیگری است. در کتاب گنجینه تلمود آمده است معاد جزو اصول دین یهودیان است و انکار آن گناهی بزرگ محسوب می شود، اما گروهی از یهودیان به نام فرقه صدوقیان معتقد به نابودی روح همراه با معدوم شدن جسم بوده اند. همچنین در این که آیا معاد شامل همه انسان هاست یا بعضی از اقشار مردم را شامل می شود، میان دانشمندان یهودی اختلاف است.
در مسیحیت:مفهومی است به معنای زنده شدن یک موجود پس از مرگ. این واژه یک مفهوم دینی است و از دو جنبه مختلف مورد استفاده قرار می گیرد، یکی اعتقاد به زنده شدن ارواح فردی که در حال حاضر رو به پیشرفت است ( آرمان گرایی مسیحی، معادشناسی ادراکی ) و دوم رویکرد دیگری است که فقط یکبار و به صورت �زنده شدن مردگان� در پایان جهان اتفاق می افتد. بیشتر معادشناسان، معتقد به یک رستاخیز جهانی هستند که طی آن تمام مردمان متعلق به همه قرون و اعصار تاریخ زنده می شوند.
رستاخیز مردگان یک بنیاد اعتقادی در معادشناسی ادیان ابراهیمی است. در تعدادی از ادیان کهن، خدای زندگی، مرگ و تولد مجدد، خدایی است که می می راند و زنده می کند. مرگ و رستاخیز عیسی تمرکز اصلی مسیحیت است. روح، بخش الهی و
فناناپذیر ذهن ( ضمیر ) انسان است و بعضی معتقدند که همان وسیله اصلی است که مردم از طریق آن زنده می شوند زیرا براساس قانون علیت ماورای ماده، ماده را به وجود آورده و این ماورای ماده همان روح است که بخشی از ذات خداوند واحد است و
درک آن خارج از فهم بشر است چون قوانین فیزیک بر آن مؤثر نیست. مباحث دینی به دنبال دانستن این هستند که کدامیک از انواع رستاخیز واقعیت دارد؛ یک رستاخیز روحانی به همراه جسم روحانی مانند بهشت یا یک رستاخیز جسمانی به همراه جسم بازسازی شده انسان. درحالی که بسیاری از مسیحیان اعتقاد دارند، رستاخیز عیسی با بدن جسمانی بود و عده کمی معتقدند که روحانی بود ( منبع ویکی پدیا )
مانند بسیاری از جنبه های عملی و باوری بودایی مدرن، در طول توسعه آن در چین به وجود آمد و از طریق آمیختن درک کیهانی بودایی و دیدگاه های آخرت شناختی تائوئیسمی، قانون پیچیده ای از باورهای آخرالزمانی را پدیدآورد. این باورها، اگرچه به طور کامل بخشی از بودیسم ارتدوکس نیستند، اما مجموعه مهمی از سنت های بودایی چینی را تشکیل می دهند که شکاف بین نظم رهبانی و اعتقادات محلی امپراتوری چین را پر می کند.
گروه های بودایی آخرالزمانی از سال ۴۰۲ پس از میلاد در چین شروع به ظهور کردند و از نظر تعداد و پیچیدگی از دودمان سوئی ( ۵۸۹–۶۱۸ میلادی ) تا دودمان سونگ ( ۹۶۰ تا ۱۱۲۶ میلادی ) افزایش یافتند. در دودمان سونگ است که بسیاری از گروه های روحانی و غیر روحانی مانند انجمن نیلوفر سفید ( دین ) و روحانیون بوداگرایی پاک بوم ظاهر شدند و به تبلیغ متون مقدس معاد پرداختند.
در فرجام شناسی آیین بودایی دو نکته مهم وجود دارد: ظهور مایتریا و �خطبه هفت خورشید�. ( منبع ویکی پدیا )
معاد یکی از اصول و ارکان اعتقادی در تمامی مذاهب اسلامی اعم از شیعه و سنی است ، که در اصل وقوع آن در آینده و جهان آخرت کسی شبهه ای ندارد اما در مورد چند و چون معاد و مسئله حیات روح و معاد جسمانی اختلافاتی وجود دارد؛ ولی به اعتقاد بهاییان تاکنون قیامت های متعددی بر پا شده است و در آینده نیز برپا خواهد شد. ( منبع ویکی فقه )
معاد از دیدگاه اسماعیلیه: اسماعیلیان معاد را فقط روحانی می دانند و در این مسأله از اندیشه افلاطون تأثیر پذیرفته اند؛ بدین ترتیب ثواب و عقاب را نیز روحانی می دانند و آنها را به تأویل می برند؛ اما این عقیده با نص صریح آیات قرآن منافات دارد.
سعدالدین تفتازانی، از عالمان اهل سنت در قرن هشتم قمری، چهار معنا برای معاد ذکر کرده است: بازگشت به وجود پس از فنا، جمع شدن اجزای بدن پس از پراکندگی آنها، بازگشت به حیات پس از مرگ و بازگشت روح به بدن پس از جدایی آنها. برخی معاد را مجموعه سیر و زندگی انسان در عالم دیگری پس از مرگ دانسته اند. به گفته علامه مجلسی، معاد در لغت یا مصدر میمی است یا اسم زمان و یا اسم مکان. بر این اساس به سه معنا آمده است: بازگشت چیزی به جایى یا به حالى که از آن منتقل شده، زمان بازگشت، مکان بازگشت
براساس دین زرتشت نیز روح پس از مرگ، از تن جدا شده و باقی می ماند تا در روز رستاخیز برای حساب و کتاب برخیزد. گفته شده بهشت زرتشتیان مانند بهشت توصیف شده در اسلام است؛ اما در دین زرتشت، جهنم، آتشین و سوزان نیست؛ بلکه جایی بسیار سرد، تاریک و وحشتناک است. آنان به �پل چینوَت� ( پل صراط و جداکننده ) نیز اعتقاد دارند.
معاد از دیدگاه برهمایی ها
برهمایی ها بر اساس اصول اعتقادى خود ایمان به معاد دارند. ارکان اعتقادى آنها را سه اصل تشکیل می دهد:
1. امتیاز طبقاتى؛
2. ریاضت و زهدگرایى تا مرز ترک دنیا؛
3. ضرورت تناسخ و حلول ارواح مردگان در پیکر حیوان، انسان و گیاه.
آنها مى گویند کسانى که با ریاضت هاى سنگین، خواسته ها و هواهاى نفسانى را سرکوب کرده و پشت پا به دنیا و همه تمایلات حیوانى بزنند، به مجرد مرگ به �برهما� مى پیوندند؛ در غیر این صورت به بدن انسان یا حیوان حلول کرده و به تناسب اعمال و کردار قبلى خود در لذت یا عذاب قرار خواهند گرفت؛ این مرگ و ولادتها - بر اساس تناسخ - به قدرى تکرار مى شود تا سرانجام انسان به کمال مطلوب رسیده و به �برهما� برسد. قیامت در مذهب بودای :بودایى ها به دلیل اصل تناسخ اعتقاد دارند: مرگ پایان حیات انسان نیست، بلکه روح پس از مرگ، به بدن حیوان، گیاه و یا انسان حلول مى کند، و پس از مدتى به جهان مرموز �نیروانا� منتقل خواهد شد! آن جا دیگر رنج و افسردگى نیست. ( منبع تبیان )
بهشت: جنّت.
دوزخ: جحیم، جهنم.
همیستگان: برزخ.
رستاخیز: قیامت.
پارسی را پاس بداریم✌️
دوزخ: جحیم، جهنم.
همیستگان: برزخ.
رستاخیز: قیامت.
پارسی را پاس بداریم✌️
عائد به معنای رجوع کننده و بازگشت کننده است.
یکی از معانی عائد در فرهنگ دهخدا زیارت کننده بیمار آمده است که بهتر است به جای این کلمه از عیادت کننده بیمار یا عیادت کننده استفاده شود چراکه عیادت و عائد هم خانواده هستند و ریشه هر دو عود است. در واقع عیادت به معنای ملاقات مجدد است چون فرد را می شناخته و ملاقات می کرده و با ملاقات مجدد باز هم این کار را تکرار می کند.
... [مشاهده متن کامل]
از معانی دیگر عائد، عایدی است آن چه از وجوه نقد به شخص برگردد ( درآمد و سود ) یا به عبارتی عاید هم نفعیست که به علت کار عادی روزانه به شخص بر می گردد و تکرار می شود.
کلمات هم خانواده:
عودت به معنای پس دادن یا پس فرستادن است.
مُعید به معنای اعاده کننده و برگرداننده است ( المُبْدِئُ المُعِیدُ؛ از صفات خدای بزرگ است زیرا او خلق را می آفریند و زنده می کند و سپس آنان را می میراند و آنگاه به قیامت بازمی گرداند. )
عید به معنای جشن، اصل این کلمه هم از عود بوده و در اصل به معنا بازگشت است. واو عین الفعل قلب ( یا تبدیل ) به یاء شده و دلیل نامگذاری آن به این دلیل است که چون هر سال این مراسم تکرار می شود و به نحوی برمی گردد.
عادی� به معنای امری که تکرار می شود و باز می گردد.
معاد به معنای سرای بازگشت یا محل بازگشت برای حساب و کتاب.
معتاد به شخصی گفته می شود که به کار و عمل قبلی خود بر می گردد.
عادة یا عادت به اخلاق یا رفتار تکراری و همیشگی یک فرد که آن را تکرار می کند گفته می شود.
اما موارد زیر ربطی به موارد فوق ندارند: ( ریشه ی متفاوت آنها آمده است )
مائدة به معنای سفره از ریشه ی ( م ی د ) است.
تعدی به معنای تجاوز کردن از ریشه ی ( ع د و ) است.
استعداد به معنای آماده گشتن از ریشه ی ( ع د د ) است.
یکی از معانی عائد در فرهنگ دهخدا زیارت کننده بیمار آمده است که بهتر است به جای این کلمه از عیادت کننده بیمار یا عیادت کننده استفاده شود چراکه عیادت و عائد هم خانواده هستند و ریشه هر دو عود است. در واقع عیادت به معنای ملاقات مجدد است چون فرد را می شناخته و ملاقات می کرده و با ملاقات مجدد باز هم این کار را تکرار می کند.
... [مشاهده متن کامل]
از معانی دیگر عائد، عایدی است آن چه از وجوه نقد به شخص برگردد ( درآمد و سود ) یا به عبارتی عاید هم نفعیست که به علت کار عادی روزانه به شخص بر می گردد و تکرار می شود.
کلمات هم خانواده:
عودت به معنای پس دادن یا پس فرستادن است.
مُعید به معنای اعاده کننده و برگرداننده است ( المُبْدِئُ المُعِیدُ؛ از صفات خدای بزرگ است زیرا او خلق را می آفریند و زنده می کند و سپس آنان را می میراند و آنگاه به قیامت بازمی گرداند. )
عید به معنای جشن، اصل این کلمه هم از عود بوده و در اصل به معنا بازگشت است. واو عین الفعل قلب ( یا تبدیل ) به یاء شده و دلیل نامگذاری آن به این دلیل است که چون هر سال این مراسم تکرار می شود و به نحوی برمی گردد.
عادی� به معنای امری که تکرار می شود و باز می گردد.
معاد به معنای سرای بازگشت یا محل بازگشت برای حساب و کتاب.
معتاد به شخصی گفته می شود که به کار و عمل قبلی خود بر می گردد.
عادة یا عادت به اخلاق یا رفتار تکراری و همیشگی یک فرد که آن را تکرار می کند گفته می شود.
اما موارد زیر ربطی به موارد فوق ندارند: ( ریشه ی متفاوت آنها آمده است )
مائدة به معنای سفره از ریشه ی ( م ی د ) است.
تعدی به معنای تجاوز کردن از ریشه ی ( ع د و ) است.
استعداد به معنای آماده گشتن از ریشه ی ( ع د د ) است.
جای بازگشت
• دلایل عقلی و فطری معاد چیست؟
دلایل عقلی و فطری معاد به صورت طرح بحث از دیدگاه سه مکتب فلسفی شاخص ( مشّا، اشراق و حکمت متعالیه ) و از منظر کلام و عرفان؛
گفتنی است؛ با وجود بررسی هاى انجام شده در آثار ابن سینا، از ایشان مطلبی در اثبات عقلی معاد به دست نیامد، هرچند که ایشان تنها راه اثبات را طریق شرعی و تصدیق خبر نبوّت می داند و نیازى هم به اثبات عقلی معاد نمی بیند.
... [مشاهده متن کامل]
از آن جا که انسان موجودى مرکب از جسم و نفس است، چگونگی بازگشت او به عالمی دیگر، از دو جنبه جسمانی و نفسانی مورد بحث قرار می گیرد. به طور کلی؛ هر بحثی پیرامون معاد به دو بخش اصلی قابل تقسیم است: تحقق و ضرورت معاد، و چگونگی وقوع آن به صورت جسمانی ( جسمانی نفسانی ) یا نفسانی.
فلاسفه، معمولاً یا توجه چندانی به بخش اوّل نداشته و یا به نحوه وقوع معاد، بویژه از بُعد جسمانی اهمیت بیشترى داده اند، هر چند معتقد به هر دو نحوه بوده باشند؛ چرا که معاد جسمانی بحث انگیزتر بوده است. بنابراین، مطالب مربوط به معاد، در این نوشتار، داراى چهار عنوان اصلی است:
الف ) مفهوم معاد ( به لحاظ لغوى و اصطلاحی )
1. رجوع و بازگشت به موطن اصلی،
2. مرگ بعد از زندگی و زندگی بعد از مرگ،
3. ایجاد عالم دیگرى همانند دنیا و اجتماع انسان ها از اولین تا آخرین،
4. بازگشت نفس به سوى مبدأ،
5. انتقال روح از عالم شهادت به عالم غیب،
6. جمع نفوس جزئی به سوى نفس کلی،
7. قیامت؛ یعنی به پاخاستن مردم از قبر در جهان آخرت، هنگامی که خدا به قضاوت درباره اعمال آنها می پردازد و ملائکه صف به صف می آیند.
یکی از نتایج حاصل از موارد فوق، این است که شرط اساسی در مسئله معاد، انتقال به عالم دیگر است؛ لذا مباحث پیرامون مرگ، بقاى نفس، جاودانگی و. . . خارج از بحث یا به تعبیرى از مباحث مقدماتی است.
ب ) امکان و وقوع معاد
تا وقتی امکان یک چیز ثابت نشود، بحث از آن بی فایده است که اثبات آن، یا از وجود مماثل ثابت می شود یا چیزى که پیدایش آن نیاز به نیروى بیشترى داشته باشد. ایجاد عالم دیگر، یا نظیر این عالم است، یا آسان تر از آن. وجود فعلی دنیا حاکی از امکان دنیا و در نتیجه، امکان مماثل آن؛ یعنی آخرت است. آن گاه می توان به بحث در وقوع عالم آخرت و معاد پرداخت.
ج ) ادعاها و توصیفات معاد و چگونگی وقوع آن
به گفته ملاصدرا، بسیارى از حکما و مشایخ عرفا و علماى امامیّه و گروهی از متکلمان به هر دو معاد جسمانی و روحانی معتقدند، مبنی بر این که نفس مجرد به سوى بدن باز می گردد. خود ایشان نیز مذهب خود را �بازگشت بدن به عینه و به همراه نفس� معرفی و آن را مطابق عقل و شرع می داند که مخالفت با آن را کفر و انکار نصوص قرآنی اعلام می نماید.
مُعاد در معاد، بدن انسان مشخصی است که وفات نموده، با اجزاى بدن خود که اگر کسی او را ببیند می گوید فلانی است که در دنیا بود.
بنابر مبانی ملاصدرا، انسان در عین وحدت، داراى سه عالم حسی، خیال و عقل است. ابتدا مادى و دنیایی است، با حرکت خود، انسان نفسانی و برزخی و با ادامه آن، وجود عقلی و اخروى می شود. هر سه بدن، مراتب یک بدن هستند که شدت و ضعف دارند؛ مثل تغییرات عوارض مادى از کودکی تا پیرى؛ چون تشخص دهنده بدن نفس است و نفس، واحد است. به این ترتیب، بدن اخروى هر شخصی، همان بدن دنیوى به تکامل رسیده او است.
اما به نظر متکلمان، بازگشت جسم با جمع اجزاى مادى و پراکنده هر بدن صورت می گیرد. این اجزا به دلیل برخوردارى از نفسی خاص ویژگی هاى خاص دارند؛ لذا هر بدنى از اجزاى خودش بازسازى می شود که آنها را خدا می شناسد. بعد از این مرحله، بدن به روح می پیوندد و همان انسان دنیایی ایجاد می شود.
شیخ اشراق به حشر جسمانی، به معناى برانگیخته شدن بدن مادى همراه نفس را قبول ندارد، بلکه به بدن برزخی قایل است و این که نفس به دلیل عشق به مبدأ خود و با رهایی از پراکندگی ها به عالم نور بازمی گردد.
د ) اثبات معاد
1. برخی دلایل عقلی برگرفته از قرآن
خدا حق است و کار باطل نمی کند. جهان بی هدف، باطل است. پس عالم متحرک هدفی دارد تا در آن جا آرام گیرد و آن عالم قیامت است.
خداى حکیم کارى بر خلاف حکمت و عدل نمی کند و چون دنیا شایستگی ایفاى حق مؤمن از مفسد را ندارد، باید روزى باشد که همه به جزاى اعمال خود برسند.
لازمه رحمت خدا این است که بشر را به کمال برساند. باید قیامتی باشد تا بشر فراورده کار خود را بیابد و به کمال برسد.
خدایی که بار اوّل انسان و ماده انسان را خلق کرد، قادر است تا انسان اوّل را دوباره بیافریند.
وقتی بذر در زمین قرار می گیرد و آب و خاک آن را احاطه می کند، از نظر عقل باید بپوسد، اما بر عکس به دو بخش تقسیم می شود: از بالاى آن جوانه می زند و از پایین آن ریشه در زمین نفوذ می کند. این نشان دهنده قدرت و حکمت فراگیر خدا است که بر معاد نیز توانایی دارد.
2. چند دلیل عقلی
دیدگاه صدر المتألهین و حکمت متعالیه:
ایشان در کتاب های اسفار، مبدأ و معاد و الشواهد الربوبیه اصولی را برمی شمارد که همگی یا اکثر آنها، نتیجه فلسفه خود او هستند و سپس معاد جسمانی و روحانی را اعلام می کند. بر این اساس که هر چند خصوصیات بدن تغییر می کند، اما نفس باقی است و تشخص دهنده بدن است؛ لذا مجموع بدن و نفس دنیایی، در عالم آخرت محشور می شود.
وجود، خیر است و آگاهی به آن، خیرى دیگر. هر چه وجود کامل تر باشد، این خیر بیشتر است؛ از این رو قواى عقلی شریف تر و سعادت آن هم بزرگ تر از قوای حسی و خیالی است. لذت حاصل از ادراکات آن هم غیر قابل وصف است؛ چون عقل از حیث ادراک و مُدرِک و مُدرَک قوی تر از حس است، اما این خیرات هنگام وابستگی نفس به بدن به دست نمی آید، وقتی که این مانع برطرف شد، تحقق می یابد.
وقتی نفس به درجه اى رسید که وابستگی آن به بدن کم و توجهش به عالم دیگر زیاد شد، با مرگ طبیعی از بدن جدا می شود. این جدایی به جهت ناتوانی نفس از نگه دارى بدن نیست، بلکه به دلیل توجه فطرى به عالم دیگر است؛ چون اگر چنین بود ناتوانی نفس در حفظ بدن در ابتداى خلقت آن بیشتر می بود.
انسانی که در آفرینش او این همه دقت شده و جسدش را با این که پاک بود، چهل سال گذاشت بماند تا مستعد شود روح شود، از نظر عقل بعید است که خدا به هلاکتش راضی باشد، بلکه می طلبد که از وضعیت پست به وضعی شریف انتقال یابد.
بازگشت نفس به مبدأ، مقتضاى لفظ �معاد� است؛ چون بازگشت؛ یعنی برگشتن به همان جایی که از آن جا آمده است.
دیدگاه شیخ اشراق:
از دیدگاه شیخ اشراق: شوق نفس به مبدأ، بیش از شوق به جسم خود است و هر چه از ماده مجردتر شود، عشق او بیشتر خواهد شد. اگر بدن را مغلوب سازد، هنگام مرگ، بدن به اصل برمی گردد. و براى نفس هیچ لذتی بزرگ تر از درک کمال نیست، اگر به جهت سرگرمی به بدن از این ادراک باز بماند، بعد از جدایی از جسم، همه واقعیات را مشاهده و فیوضات خدایی بر او می بارد.
دیدگاه متکلمان:
ادیان آسمانی در مقابل احکام و تکالیف، وعده ثواب و عقاب داده اند، اما عدل الهی در دنیا کاملاً محقق نمی شود، پس باید عالم دیگرى باشد که صلاحیت این تحقق را داشته باشد.
دیدگاه عرفا:
تجلّی خداوند به تمامی اسما و صفات از شئون الاهیّت است و براى هر اسم و صفتی دولتی مقرر است. تجلّی گاه اسمایی؛ مانند معید، محیی، حاشر و. . . عالم آخرت است تا تماماً تجلّی یابند.
3. برخی دلایل فطرى
باید تمامی اصول و فروع دین از فطرت سرچشمه گیرند، و گرنه بین تشریع و تکوین انسجام نخواهد بود.
غایت انسان لذّات مادى نیست؛ چون با رسیدن به آنها خاموش نمی شود، بلکه فطرتاً متوجه کمال است. با پیمودن مراتب خلقت در دنیا، متوجه آخرت می شود و استعدادهایش به فعلیت می رسد و به مبدأ بازمی گردد.
میل به جاودانگی فطرى است و گرنه انسان ها از مرگ هراسی نداشتند. تمامی خواست هاى فطرى براى رساندن انسان به کمال هستند و حکمتى دارند. این حکمت، وجود عالمى دیگر است؛ چون دنیا شایستگی جاودانه زیستن را ندارد.
ترس از مرگ و لوازم آن که در طول تاریخ آثار خود را بروز داده، نشانه اى بر فطرى بودن میل به بقا است.
• منبع: سایت اسلام کوئست
دلایل عقلی و فطری معاد به صورت طرح بحث از دیدگاه سه مکتب فلسفی شاخص ( مشّا، اشراق و حکمت متعالیه ) و از منظر کلام و عرفان؛
گفتنی است؛ با وجود بررسی هاى انجام شده در آثار ابن سینا، از ایشان مطلبی در اثبات عقلی معاد به دست نیامد، هرچند که ایشان تنها راه اثبات را طریق شرعی و تصدیق خبر نبوّت می داند و نیازى هم به اثبات عقلی معاد نمی بیند.
... [مشاهده متن کامل]
از آن جا که انسان موجودى مرکب از جسم و نفس است، چگونگی بازگشت او به عالمی دیگر، از دو جنبه جسمانی و نفسانی مورد بحث قرار می گیرد. به طور کلی؛ هر بحثی پیرامون معاد به دو بخش اصلی قابل تقسیم است: تحقق و ضرورت معاد، و چگونگی وقوع آن به صورت جسمانی ( جسمانی نفسانی ) یا نفسانی.
فلاسفه، معمولاً یا توجه چندانی به بخش اوّل نداشته و یا به نحوه وقوع معاد، بویژه از بُعد جسمانی اهمیت بیشترى داده اند، هر چند معتقد به هر دو نحوه بوده باشند؛ چرا که معاد جسمانی بحث انگیزتر بوده است. بنابراین، مطالب مربوط به معاد، در این نوشتار، داراى چهار عنوان اصلی است:
الف ) مفهوم معاد ( به لحاظ لغوى و اصطلاحی )
1. رجوع و بازگشت به موطن اصلی،
2. مرگ بعد از زندگی و زندگی بعد از مرگ،
3. ایجاد عالم دیگرى همانند دنیا و اجتماع انسان ها از اولین تا آخرین،
4. بازگشت نفس به سوى مبدأ،
5. انتقال روح از عالم شهادت به عالم غیب،
6. جمع نفوس جزئی به سوى نفس کلی،
7. قیامت؛ یعنی به پاخاستن مردم از قبر در جهان آخرت، هنگامی که خدا به قضاوت درباره اعمال آنها می پردازد و ملائکه صف به صف می آیند.
یکی از نتایج حاصل از موارد فوق، این است که شرط اساسی در مسئله معاد، انتقال به عالم دیگر است؛ لذا مباحث پیرامون مرگ، بقاى نفس، جاودانگی و. . . خارج از بحث یا به تعبیرى از مباحث مقدماتی است.
ب ) امکان و وقوع معاد
تا وقتی امکان یک چیز ثابت نشود، بحث از آن بی فایده است که اثبات آن، یا از وجود مماثل ثابت می شود یا چیزى که پیدایش آن نیاز به نیروى بیشترى داشته باشد. ایجاد عالم دیگر، یا نظیر این عالم است، یا آسان تر از آن. وجود فعلی دنیا حاکی از امکان دنیا و در نتیجه، امکان مماثل آن؛ یعنی آخرت است. آن گاه می توان به بحث در وقوع عالم آخرت و معاد پرداخت.
ج ) ادعاها و توصیفات معاد و چگونگی وقوع آن
به گفته ملاصدرا، بسیارى از حکما و مشایخ عرفا و علماى امامیّه و گروهی از متکلمان به هر دو معاد جسمانی و روحانی معتقدند، مبنی بر این که نفس مجرد به سوى بدن باز می گردد. خود ایشان نیز مذهب خود را �بازگشت بدن به عینه و به همراه نفس� معرفی و آن را مطابق عقل و شرع می داند که مخالفت با آن را کفر و انکار نصوص قرآنی اعلام می نماید.
مُعاد در معاد، بدن انسان مشخصی است که وفات نموده، با اجزاى بدن خود که اگر کسی او را ببیند می گوید فلانی است که در دنیا بود.
بنابر مبانی ملاصدرا، انسان در عین وحدت، داراى سه عالم حسی، خیال و عقل است. ابتدا مادى و دنیایی است، با حرکت خود، انسان نفسانی و برزخی و با ادامه آن، وجود عقلی و اخروى می شود. هر سه بدن، مراتب یک بدن هستند که شدت و ضعف دارند؛ مثل تغییرات عوارض مادى از کودکی تا پیرى؛ چون تشخص دهنده بدن نفس است و نفس، واحد است. به این ترتیب، بدن اخروى هر شخصی، همان بدن دنیوى به تکامل رسیده او است.
اما به نظر متکلمان، بازگشت جسم با جمع اجزاى مادى و پراکنده هر بدن صورت می گیرد. این اجزا به دلیل برخوردارى از نفسی خاص ویژگی هاى خاص دارند؛ لذا هر بدنى از اجزاى خودش بازسازى می شود که آنها را خدا می شناسد. بعد از این مرحله، بدن به روح می پیوندد و همان انسان دنیایی ایجاد می شود.
شیخ اشراق به حشر جسمانی، به معناى برانگیخته شدن بدن مادى همراه نفس را قبول ندارد، بلکه به بدن برزخی قایل است و این که نفس به دلیل عشق به مبدأ خود و با رهایی از پراکندگی ها به عالم نور بازمی گردد.
د ) اثبات معاد
1. برخی دلایل عقلی برگرفته از قرآن
خدا حق است و کار باطل نمی کند. جهان بی هدف، باطل است. پس عالم متحرک هدفی دارد تا در آن جا آرام گیرد و آن عالم قیامت است.
خداى حکیم کارى بر خلاف حکمت و عدل نمی کند و چون دنیا شایستگی ایفاى حق مؤمن از مفسد را ندارد، باید روزى باشد که همه به جزاى اعمال خود برسند.
لازمه رحمت خدا این است که بشر را به کمال برساند. باید قیامتی باشد تا بشر فراورده کار خود را بیابد و به کمال برسد.
خدایی که بار اوّل انسان و ماده انسان را خلق کرد، قادر است تا انسان اوّل را دوباره بیافریند.
وقتی بذر در زمین قرار می گیرد و آب و خاک آن را احاطه می کند، از نظر عقل باید بپوسد، اما بر عکس به دو بخش تقسیم می شود: از بالاى آن جوانه می زند و از پایین آن ریشه در زمین نفوذ می کند. این نشان دهنده قدرت و حکمت فراگیر خدا است که بر معاد نیز توانایی دارد.
2. چند دلیل عقلی
دیدگاه صدر المتألهین و حکمت متعالیه:
ایشان در کتاب های اسفار، مبدأ و معاد و الشواهد الربوبیه اصولی را برمی شمارد که همگی یا اکثر آنها، نتیجه فلسفه خود او هستند و سپس معاد جسمانی و روحانی را اعلام می کند. بر این اساس که هر چند خصوصیات بدن تغییر می کند، اما نفس باقی است و تشخص دهنده بدن است؛ لذا مجموع بدن و نفس دنیایی، در عالم آخرت محشور می شود.
وجود، خیر است و آگاهی به آن، خیرى دیگر. هر چه وجود کامل تر باشد، این خیر بیشتر است؛ از این رو قواى عقلی شریف تر و سعادت آن هم بزرگ تر از قوای حسی و خیالی است. لذت حاصل از ادراکات آن هم غیر قابل وصف است؛ چون عقل از حیث ادراک و مُدرِک و مُدرَک قوی تر از حس است، اما این خیرات هنگام وابستگی نفس به بدن به دست نمی آید، وقتی که این مانع برطرف شد، تحقق می یابد.
وقتی نفس به درجه اى رسید که وابستگی آن به بدن کم و توجهش به عالم دیگر زیاد شد، با مرگ طبیعی از بدن جدا می شود. این جدایی به جهت ناتوانی نفس از نگه دارى بدن نیست، بلکه به دلیل توجه فطرى به عالم دیگر است؛ چون اگر چنین بود ناتوانی نفس در حفظ بدن در ابتداى خلقت آن بیشتر می بود.
انسانی که در آفرینش او این همه دقت شده و جسدش را با این که پاک بود، چهل سال گذاشت بماند تا مستعد شود روح شود، از نظر عقل بعید است که خدا به هلاکتش راضی باشد، بلکه می طلبد که از وضعیت پست به وضعی شریف انتقال یابد.
بازگشت نفس به مبدأ، مقتضاى لفظ �معاد� است؛ چون بازگشت؛ یعنی برگشتن به همان جایی که از آن جا آمده است.
دیدگاه شیخ اشراق:
از دیدگاه شیخ اشراق: شوق نفس به مبدأ، بیش از شوق به جسم خود است و هر چه از ماده مجردتر شود، عشق او بیشتر خواهد شد. اگر بدن را مغلوب سازد، هنگام مرگ، بدن به اصل برمی گردد. و براى نفس هیچ لذتی بزرگ تر از درک کمال نیست، اگر به جهت سرگرمی به بدن از این ادراک باز بماند، بعد از جدایی از جسم، همه واقعیات را مشاهده و فیوضات خدایی بر او می بارد.
دیدگاه متکلمان:
ادیان آسمانی در مقابل احکام و تکالیف، وعده ثواب و عقاب داده اند، اما عدل الهی در دنیا کاملاً محقق نمی شود، پس باید عالم دیگرى باشد که صلاحیت این تحقق را داشته باشد.
دیدگاه عرفا:
تجلّی خداوند به تمامی اسما و صفات از شئون الاهیّت است و براى هر اسم و صفتی دولتی مقرر است. تجلّی گاه اسمایی؛ مانند معید، محیی، حاشر و. . . عالم آخرت است تا تماماً تجلّی یابند.
3. برخی دلایل فطرى
باید تمامی اصول و فروع دین از فطرت سرچشمه گیرند، و گرنه بین تشریع و تکوین انسجام نخواهد بود.
غایت انسان لذّات مادى نیست؛ چون با رسیدن به آنها خاموش نمی شود، بلکه فطرتاً متوجه کمال است. با پیمودن مراتب خلقت در دنیا، متوجه آخرت می شود و استعدادهایش به فعلیت می رسد و به مبدأ بازمی گردد.
میل به جاودانگی فطرى است و گرنه انسان ها از مرگ هراسی نداشتند. تمامی خواست هاى فطرى براى رساندن انسان به کمال هستند و حکمتى دارند. این حکمت، وجود عالمى دیگر است؛ چون دنیا شایستگی جاودانه زیستن را ندارد.
ترس از مرگ و لوازم آن که در طول تاریخ آثار خود را بروز داده، نشانه اى بر فطرى بودن میل به بقا است.
• منبع: سایت اسلام کوئست
أَوَلَمْ یَرَ الْإِنسَانُ أَنَّا خَلَقْنَاهُ مِن نُّطْفَةٍ فَإِذَا هُوَ خَصِیمٌ مُّبِینٌ
ﺁﻳﺎ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻧﺪﺍﻧﺴﺘﻪ ﻛﻪ ﻣﺎ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻧﻄﻔﻪ ﺍی [ ﭘﺴﺖ ﻭ ﻧﺎﭼﻴﺰ ] ﺁﻓﺮﻳﺪﻩﺍﻳﻢ ﻭ ﺍﻳﻨﻚ ﺳﺘﻴﺰﻩ ﮔﺮی ﺁﺷﻜﺎﺭ ﺍﺳﺖ؟ ( ٧٧ )
... [مشاهده متن کامل]
وَضَرَبَ لَنَا مَثَلًا وَنَسِیَ خَلْقَهُ قَالَ مَن یُحْیِی الْعِظَامَ وَهِیَ رَمِیمٌ
ﺩﺭ ﺣﺎلی ﻛﻪ ﺁﻓﺮﻳﻨﺶ ﻧﺨﺴﺘﻴﻦ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻳﺎﺩ ﺑﺮﺩﻩ ﺑﺮﺍی ﻣﺎ مثلی ﺯﺩ [ ﻭ ] ﮔﻔﺖ: ﭼﻪ کسی ﺍﻳﻦ ﺍﺳﺘﺨﻮﺍﻥ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺩﺭ حالی ﻛﻪ ﭘﻮﺳﻴﺪﻩ ﺍﻧﺪ، ﺯﻧﺪﻩ ﻣﻰ ﻛﻨﺪ؟ ( ٧٨ )
قُلْ یُحْیِیهَا الَّذِی أَنشَأَهَا أَوَّلَ مَرَّةٍ وَهُوَ بِکُلِّ خَلْقٍ عَلِیمٌ
ﺑﮕﻮ: ﻫﻤﺎﻥ کسی ﻛﻪ ﻧﺨﺴﺘﻴﻦ ﺑﺎﺭ ﺁﻥ ﺭﺍ ﭘﺪﻳﺪ ﺁﻭﺭﺩ. ﺯﻧﺪﻩ ﺍﺵ ﻣﻰ ﻛﻨﺪ، ﻭ ﺍﻭ ﺑﻪ ﻫﺮ ﭼﻴﺰی ﺩﺍﻧﺎﺳﺖ. ( ٧٩ )
سوره یس - قرآن کریم
ﺁﻳﺎ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻧﺪﺍﻧﺴﺘﻪ ﻛﻪ ﻣﺎ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻧﻄﻔﻪ ﺍی [ ﭘﺴﺖ ﻭ ﻧﺎﭼﻴﺰ ] ﺁﻓﺮﻳﺪﻩﺍﻳﻢ ﻭ ﺍﻳﻨﻚ ﺳﺘﻴﺰﻩ ﮔﺮی ﺁﺷﻜﺎﺭ ﺍﺳﺖ؟ ( ٧٧ )
... [مشاهده متن کامل]
وَضَرَبَ لَنَا مَثَلًا وَنَسِیَ خَلْقَهُ قَالَ مَن یُحْیِی الْعِظَامَ وَهِیَ رَمِیمٌ
ﺩﺭ ﺣﺎلی ﻛﻪ ﺁﻓﺮﻳﻨﺶ ﻧﺨﺴﺘﻴﻦ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻳﺎﺩ ﺑﺮﺩﻩ ﺑﺮﺍی ﻣﺎ مثلی ﺯﺩ [ ﻭ ] ﮔﻔﺖ: ﭼﻪ کسی ﺍﻳﻦ ﺍﺳﺘﺨﻮﺍﻥ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺩﺭ حالی ﻛﻪ ﭘﻮﺳﻴﺪﻩ ﺍﻧﺪ، ﺯﻧﺪﻩ ﻣﻰ ﻛﻨﺪ؟ ( ٧٨ )
قُلْ یُحْیِیهَا الَّذِی أَنشَأَهَا أَوَّلَ مَرَّةٍ وَهُوَ بِکُلِّ خَلْقٍ عَلِیمٌ
ﺑﮕﻮ: ﻫﻤﺎﻥ کسی ﻛﻪ ﻧﺨﺴﺘﻴﻦ ﺑﺎﺭ ﺁﻥ ﺭﺍ ﭘﺪﻳﺪ ﺁﻭﺭﺩ. ﺯﻧﺪﻩ ﺍﺵ ﻣﻰ ﻛﻨﺪ، ﻭ ﺍﻭ ﺑﻪ ﻫﺮ ﭼﻴﺰی ﺩﺍﻧﺎﺳﺖ. ( ٧٩ )
سوره یس - قرآن کریم
در زبان کردی معنی به: ژیانه وه، هه ستانه وه، زیندووبوونه وه
معاد : /maeād/ مَعاد ( عربی ) 1 - ( در ادیان ) زنده شدن دوباره ی انسان بعد از مرگ تا در روز قیامت به اعمال او رسیدگی شود؛ 2 - ( در ادیان ) اعتقاد به زندگی دوباره، یکی از سه اصل اعتقادی مسلمان؛ 3 - ( در
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
ادیان ) جهان آخرت؛ 4 - ( در ادبیات ) در بدیع آن است که پایان مصراع دوم به آغاز مصراع سوم باز می گردد؛ 5 - ( در قدیم ) محل بازگشت. اسم مَعاد مورد تایید ثبت احوال کشور برای نامگذاری پسر است .
معاد هم جسمانی هست و هم روحانی و لا غیر.
قیامت٬آخرت
هوالباقی
معاد به معنی بازگشت با رجعت هست.
المعاد به معنی آخرت می باشد.
معاد به معنی بازگشت با رجعت هست.
المعاد به معنی آخرت می باشد.
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)