مطلع کردن، تقویم کردن، اگاهی دادن، براورد کردن، قیمت کردن
apprize(فعل)
مطلع کردن، تقویم کردن، اگاهی دادن، براورد کردن، قیمت کردن
پیشنهاد کاربران
معلوم کسی کردن ؛ به او خبر دادن. او را مطلع کردن. به اطلاع او رساندن : به نزدیک ملک هیاطله رفت و معلوم ایشان کرد که ملک او را می رسد. ( فارسنامه ابن البلخی ص 83 ) .