منبع. عکس فرهنگ ریشه واژگان فارسی دکتر علی نورایی
________________
زندگی چیزی نیست ،
جز افکارما.
کارخر،
خوردن یابومطرح است. . .
مطرح= بنام ، شهیر ، پرآوازه
در میان
مطرح: شناخته شده
تاجرهای مطرح دبی: بازاریان شناخته شده دبی
واژه مطرح کاملا پارسی است چون در عربی می شود نشأ این واژه یعنی مطرح صد درصد پارسی است.
پیشنهادِ واژه :
در بسیاری از جاها، " مطرح کردن" برابرِ " پیش آوردن، پیش آوری کردن" است.
واژه یِ " طرح، مطرح" نیز برابرِ " پیش آورِش، پیش آوری" است.
نمونه:
طرحِ چنین پرسشهایی . . . . = پیش آوریِ ( = پیش آورِشِ ) چنین پرسشهایی . . . .
... [مشاهده متن کامل]
من چنین پرسشی را مطرح کردم = من چنین پرسشی را پیش آوردم ( یا پیش آوری کردم ) .
شناخته
مج ) در فارسی امروز صفتی است برای کار، اثر یا شخصِ قابلِ اعتنا، مهم.
- شازده احتجاب از آثارِمطرحِ ادبیات داستانی ایران است.
- اردشیر محصص کاریکاتوریست مطرح معاصر
محل بحث
جای نگر، ویژه پرنگری، خوسته نگر
مطرح:جایگاه شکار
شاه در مطرح ایستاده چو شیر
اشقرش رقص برگرفته به زیر
( هفت پیکر نظامی، تصحیح دکتر ثروتیان، ۱۳۸۷ ، ص480 )
هنداخت ، برآراست
بیان
پی نوشته
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)