مضایقه کردن، محدود کردن، کم دادن، از روی لئامت دادن، ب قناعت واداشتن
scant(فعل)
مضایقه کردن، تخفیف یافتن، کم دادن، بخیلانه دادن
پیشنهاد کاربران
to be chary of sth/doing sth He is chary of giving praise مضایقه می کند که از دیگران تعریف کند He is chary of praise They are chary of investing such an amount of money in the risky business to be chary of telling the entire truth از گفتن تمام حقیقت مضایقه می کند ( دروغ می گوید )