noun in the genitive case
فارسی به انگلیسی
مترادف ها
مضاف
پیشنهاد کاربران
خِدیِه
افزون:مضاف.
افزونمند:مضاف الیه.
افزونمند:مضاف الیه.
برابرواژگان چند دانش واژه ( اصطلاح ) در هستی شناسی ( آنتولوژی ) و شناخت شناسی ( اپیستومولوژی ) :
برابری: تقابل. ( از دانشنامه ی علایی یافته ام )
ناساز و ناسازی: مُنافی و مُنافات.
انیسان و انیسانی: مُخالف و تخالُف. ( از لغت فرس اسدی یافته ام )
... [مشاهده متن کامل]
دارندگی و نادارندگی: مَلَکه و عدم مَلَکه. ( پیشنهاد میرشمس الدین ادیب سلطانی )
پادینه و پادینگی: نقیض و تناقض. ( پادینه: پاد ین ه. پیشنهاد میرجلال الدین کزازی است )
آخشیگ و آخشیگی: ضدّ و تضادّ. ( از دانشنامه ی علایی یافته ام )
بازبسته و بازبستگی: مُضاف و تضایف. ( از نوشته های ناصر خسرو یافته ام )
پارسی توان واژه سازی بالایی دارد. . .
برابری: تقابل. ( از دانشنامه ی علایی یافته ام )
ناساز و ناسازی: مُنافی و مُنافات.
انیسان و انیسانی: مُخالف و تخالُف. ( از لغت فرس اسدی یافته ام )
... [مشاهده متن کامل]
دارندگی و نادارندگی: مَلَکه و عدم مَلَکه. ( پیشنهاد میرشمس الدین ادیب سلطانی )
پادینه و پادینگی: نقیض و تناقض. ( پادینه: پاد ین ه. پیشنهاد میرجلال الدین کزازی است )
آخشیگ و آخشیگی: ضدّ و تضادّ. ( از دانشنامه ی علایی یافته ام )
بازبسته و بازبستگی: مُضاف و تضایف. ( از نوشته های ناصر خسرو یافته ام )
پارسی توان واژه سازی بالایی دارد. . .
مضاف= افزوده،
مضاف الیه= افزونه ( اضافه شونده ) ،
حرف اضافه= افزون واژ
مضاف الیه= افزونه ( اضافه شونده ) ،
حرف اضافه= افزون واژ
مضاف ( در دستور زبان ) : همتای پارسی این واژه ی عربی، این است:
اجامی ajāmi ( سنسکریت ) .
اجامی ajāmi ( سنسکریت ) .
مضاف و مضاف الیه در عربی:
اگر بخواهیم اسمی را مشخص کنیم؛ و کمی اطلاعات بیش تر راجع به آن بدهیم و واضح تر سازیم از مضاف الیه استفاده می کنیم. در واقع اسمی را به اسم دیگری نسبت می دهیم که به اسم اول مضاف و به اسم دوم مضاف الیه گویند.
... [مشاهده متن کامل]
مثال: بَابُ المَدْرَسَة، بَاب مضاف و المَدْرَسَة مضاف الیه می باشد. ( درِ کلاس ) کلاس به در اضافه شده و گویی آن را واضح تر کرده است.
نکات:
- مضاف هرگز ال نمی گیرد. هرگز نون نمی گیرد، هرگز تنوین نمی گیرد.
- اعراب مضاف الیه مجرور است.
اگر بخواهیم برای اَلْمُعَلِّمونَ ( معلمان ) توضیح بیشتری دهیم و آن را به المَدْرَسَةُ ( مدرسه ) اضافه کنیم ال و نون اَلْمُعَلِّمونَ حذف خواهد شد . ( مُعَلِّمُو المَدْرَسَةِ ) که در اصل ( اَلْمُعَلِّمونَ المَدْرَسَةُ ) بوده است.
اگر بخواهیم اسمی را مشخص کنیم؛ و کمی اطلاعات بیش تر راجع به آن بدهیم و واضح تر سازیم از مضاف الیه استفاده می کنیم. در واقع اسمی را به اسم دیگری نسبت می دهیم که به اسم اول مضاف و به اسم دوم مضاف الیه گویند.
... [مشاهده متن کامل]
مثال: بَابُ المَدْرَسَة، بَاب مضاف و المَدْرَسَة مضاف الیه می باشد. ( درِ کلاس ) کلاس به در اضافه شده و گویی آن را واضح تر کرده است.
نکات:
- مضاف هرگز ال نمی گیرد. هرگز نون نمی گیرد، هرگز تنوین نمی گیرد.
- اعراب مضاف الیه مجرور است.
اگر بخواهیم برای اَلْمُعَلِّمونَ ( معلمان ) توضیح بیشتری دهیم و آن را به المَدْرَسَةُ ( مدرسه ) اضافه کنیم ال و نون اَلْمُعَلِّمونَ حذف خواهد شد . ( مُعَلِّمُو المَدْرَسَةِ ) که در اصل ( اَلْمُعَلِّمونَ المَدْرَسَةُ ) بوده است.
به علاوه
دکتر کزازی در نوشته های خود واژه " افزوده" را به جای واژه ی " مضاف" به کار برده است.