مِصقَل:کارد تیز کن. بزداغ. سوهان.
نمونه: قدیر کاردش را صیقل دادتابعد از آن مانده ی گردن حیوان را از تنه جدا کند. ( کلیدر ج ۹ص۲۵۳۶ ) محمدجعفر نقوی
نمونه: قدیر کاردش را صیقل دادتابعد از آن مانده ی گردن حیوان را از تنه جدا کند. ( کلیدر ج ۹ص۲۵۳۶ ) محمدجعفر نقوی
چاقو تیزکُن