مصرف

/masraf/

    consumption
    depletion
    expenditure
    use

فارسی به انگلیسی

مصرف بیش از حد
overuse

مصرف تا اخر
exhaustion

مصرف خودنمایانه
conspicuous consumption

مصرف شدن به طور کامل
exhaust

مصرف شده
used, spent, consumed, gone

مصرف گرایی
consumerism

مصرف کردن
consume, eat, expend, outwear, spend, use, do

مصرف کردن به طور کامل
exhaust

مصرف کردن به عنوان سوخت
burn

مصرف کردن بیش از حد دارو
overdose

مصرف کننده
consumer, user

مترادف ها

expenditure (اسم)
صرف، پرداخت، هزینه، خرج، بر امد، مصرف

use (اسم)
عادت، استفاده، تمرین، سود، منفعت، فایده، کاربرد، استعمال، خاصیت، مصرف، اطلاق

utilization (اسم)
استفاده، مصرف، بکارگیری، بهره برداری، بکار بری، بکارگرفتگی

expense (اسم)
هزینه، خرج، بر امد، مصرف

consumption (اسم)
زوال، مصرف، مرض سل

waster (اسم)
مصرف

expenditures (اسم)
مصرف

expenses (اسم)
مصرف، مخارج

wasteful (صفت)
مصرف، متلف، بی فایده، افراط کار، ولخرج

پیشنهاد کاربران

خوردن
"خوردار"
بن گذشته[خورد] پسوند نام ستاک ( اسم مصدر ) ساز [ار]
مانند گفتار، کردار.
در برخی جاها که واژه مصرف برای چیزهای خوردنی به کار می رود می توان از واژه ی خوردار به جای مصرف بهره گرفت.
بهره بری
گسارش= مصرف= بهره جستن، در کشیدن، درآشامیدن، کارکردن،
کاربُردن، کاربری، کارکرد
برگرفته از فرهنگ نامه ( ( چیلو ) ) .
اسل شناسی واژگان فارسی از ( ( زبان روزمره ) ) و ( ( زبان سازی دیرینه و نو ) ) .
...
[مشاهده متن کامل]

نویسنده: # امیرمسعودمسعودی مسعودلشکر نجم آبادی
# آسانیک گری
# asanism
# asaniqism
راهنمای بهره برداری و اسفایده.
ساختار نوشته شدن برابری واژه ها :
اسل= ساختگی= اسل های دیگر

برگزیدن و استفاده کردن و به کار گیری
استفاده ، استعمال
بهره جویی، در کشیدن، درآشامی