مصالحه. [ ل َ / ل ِ ح َ / ح ِ ] ( از ع ، اِمص ) مصالحة. مصالحت : این مصالحه در رجب سنه 88 بود. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 198 ) . حسب الصلاح امرا کتابت دوستانه مشعر بر استحکام بنیان مصالحه که از این طرف مرعی و مسلوک است به حضرت خواندگار روم نوشته. ( عالم آرا ج 1 ص 232 ) . رجوع به مصالحت و مصالحة شود. || ( اصطلاح فقه ) عقدی که به موجب آن طرفین تراضی و تسالم کنند بر تملیک چیزی به کسی اعم از عین یا منفعت یا اسقاط دین از کسی یا اسقاط حقی از کسی و جز آن. و رجوع به صلح شود.
... [مشاهده متن کامل]
- مصالحه کردن ؛ بخشیدن. صلح کردن :
کنم مصالحه یکسربه زاهدان می کوثر
به شرط آنکه نگیرند این پیاله ز دستم.
یغمای جندقی
منبع. لغت نامه دهخدا
🇮🇷 همتای پارسی: آشتایی 🇮🇷
برطبق چه سندی همین بدونه توزیح این که نمیشود من این ملک به شماره پلاک فضربهاین مطلب جنوبی به ذرع یا متر یا جریب ده جریب اسم وحدوحدود رامشخص کند همین حسب المصالحه بدرد عمت میخورد بدونه اسم وفامیل ونشان سوادش رل نداری تحر نده بدونه خط ونشان ظالمانه است
《 پارسی را پاس بِداریم 》
مُصالِحه
هَم سازِشی ، هَم آشتاری ( آشتی - آری )
ساخت و ساز ، ساز وُ ساخت ، آشت وُ ساخت
آشتی جویی
بجای واژه ی از ریشه عربی �مصالحه�، بهتر است از آمیخته واژه ی پارسی �آشتی جویی� سود برد.
از پی نوشت یادداشت �رفتیم، زدیم، نشاندیم؛ ساده تر از روم باستان!� ب. الف. بزرگمهر ششم خرداد ماه ۱۳۹۵
http://www. behzadbozorgmehr. com/2016/05/blog - post_100. html