مصالح

/masAleh/

    interests
    affairs
    materials
    seasoning
    donor
    seasonings

فارسی به انگلیسی

مصالح تاقچه سازی
shelving

مصالح زیرسازی راه
road metal

مصالح ساختمانی
building materials

مصالح نرده سازی
fencing

مترادف ها

affairs (اسم)
مصالح

materials (اسم)
مصالح

interests (اسم)
مصالح، منافع

benefits (اسم)
مصالح

پیشنهاد کاربران

مصالح. [ م َ ل ِ ] ( ع اِ ) ج ِ مصلحة. نیکیها. ( منتهی الارب ) ( غیاث ) ( ناظم الاطباء ) . ج ِ مصلحت به معنی صلاح و خیر کار. آنچه موجب آسایش و سود باشد. ( از یادداشت مؤلف ) . عبدالواسع در شرح بوستان نوشته که مصالح به فتح لام مقلوب ما صلح است از قسم محاصل به معنی ماحصل و همچنین مواجب به معنی ماوجب ، صیغه جمع نیست و نزد مؤلف غالب آن است که ما صلح در اصل ما صلح به باشد یعنی آنچه مصلح باشد چیزی را و می تواند که مصالح جمع مصلح باشد که به ضم میم و کسر لام صیغه اسم فاعل است از صلاح چنانکه مطافل و مشادن ، جمع مطفل و مشدن. ( از غیاث ) : گوش به مثال کدخدای دار که بر اثر در رسددر هرچه به مصالح پیوندد. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 283 ) . اعتقاد نیکوی خویش را که همیشه در مصالح وی داشته ایم خدمت می کنیم. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 333 ) . داناست به مصالح جمع ساختن پراکندگی. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 315 ) . مرا چاره ای نباشد از نگاهداشت. . . مصالح تو و ماننده تو. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 272 ) . ثواب آن مصالح بدان جهان او را حاصل شود. ( سیاستنامه چ اقبال ص 4 ) . آنکه سعی برای مصالح دنیا مصروف دارد زندگانی بروی وبال باشد. ( کلیله و دمنه ) . ذات بی همال خویش را برنصرت دین اسلام و مراعات مصالح خلق وقف کرد. ( کلیله و دمنه ) . تو شنونده دعایی و عالمی به مصالح بندگان. ( تفسیر ابوالفتوح رازی ) . از برای مصالح معاد. . . انبیا را بعث کرد. ( سندبادنامه ص 3 ) . مصالح بلاد از سلک نظم. . . متفرق گردد. ( سندبادنامه ص 5 ) . از افکار مجازی بکلی اعراض کند و آن فکرهایی بود که عنایات آن راجع به مصالح معاش فانی باشد. ( اوصاف الاشراف ص 33 ) . سلطان مصالح خویش در هلاک من همی بیند. ( گلستان ) . دیگران هم. . . به مصالح اعمال شما اقتدا کنند. ( گلستان ) . بزرگی را پرسیدم از سیرت اخوان صفا، گفت کمینه آنکه مراد خاطر یاران بر مصالح خویشتن مقدم دارند. ( گلستان ) .
...
[مشاهده متن کامل]

- مصالح دیدن ؛ مصلحت دیدن. صلاح دیدن. نیکو و صواب دانستن :
چو مرد این سخن گفت و صالح شنید
دگربودن آنجا مصالح ندید.
سعدی ( بوستان ) .
- مصالح معاش و معاد ( معاد و معاش ) ؛ چیزهایی که خیر و مصلحت دنیا و آخرت با آن توأم است : به دقایق حیله گرد آن می گشتند که مجموعی سازند مشتمل بر مناظم حال و مآل ، و مصالح معاد و معاش. ( کلیله و دمنه ) . مصالح معاش و معاد. . . بدو بازبسته است. ( کلیله و دمنه ) . اگر حجابی افتد مصالح معاش و معاد خلل پذیرد. ( کلیله و دمنه ) .
منبع. لغت نامه دهخدا

علایق
کسی که ملک را صلح نموده است
جایگزین واژه مصالح ساختمانی ( مصالح در عربی بر وزن مفاعیل، مفاعل ) در پارسی می شود ساخت مایه
صلح کننده . سازش کننده
متریال material
استاد گلابچی در کتاب فن شناسی معماری ایران، به جای واژه مصالح از واژه "ساختمایه" بهره گرفته اند.
مصالح در ساختمان = ریزساخت ها
مصالح از منظر حقوقی کسی که مالی به عنوان صلح به دیگری میدهد ( خواه تملیک عین، تملیک منفعت، اسقاط دین، یا اسقاط حق ) یا غیر. . . و کسی که این ایجاب راذاز طرف مصالح قبول میکند متصالح است و در این صورت اصل دعوا به مسامحه و نقطه مشترکی ختم میشود
ساخت بن، بن مایه ، مایه، سازمایه، پی ساز، مایه کار
جمع صالح، منافع، سودها
مصالح:[اصطلاح حقوق] کسی که در عقد صلح ایجاب از ناحیه اوست.
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)