مصادره کردن


    confiscate
    dispossess
    expropriate
    requisition
    seize
    commandeer
    condemn
    impress

مترادف ها

requisition (فعل)
مصادره کردن، درخواست رسمی کردن

confiscate (فعل)
توقیف کردن، غصب کردن، ضبط کردن، مصادره کردن

seize (فعل)
درک کردن، توقیف کردن، غصب کردن، ضبط کردن، مبتلا کردن، قاپیدن، مصادره کردن، تصاحب کردن، به تصرف درآوردن، دچار حمله شدن

escheat (فعل)
مصادره کردن

sequester (فعل)
جدا کردن، توقیف کردن، مصادره کردن

expropriate (فعل)
مصادره کردن، سلب مالکیت کردن از، از تملک در اوردن

پیشنهاد کاربران

مُصادِره کَردَن: بازگیری ( کردن ) ، بازگرفتن، نگهداشتن