agonizing, arduous, cruel
فارسی به انگلیسی
مترادف ها
ذلت، سختی، مشقت، محنت
درد، مشقت، رنج، مصیبت، رنجوری، شکنجه، پریشانی، سیاه بختی، غم زدگی
سختی، فلاکت، بدبختی، مشقت، ادبار و مصیبت، روز بد
سختی، مشقت، محظور، اشکال، عقده، مشکل، مضیقه، دشواری، زحمت، گرفتگیری، مخمصه
مشقت، درد زایمان، رنج زحمت
مشقت، رنج، دام، محنت، کشمکش، کار پر زحمت، محصول رنج، تور یاتله
پیشنهاد کاربران
بتیار
مشقت = رَن
مشقت = کِفا
مشقت: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست:
رنج، سختی ( دری )
دوشیت duŝit ( اوستایی: duŝiti )
دوژبرت dužberet ( اوستایی )
ابژامیش �bžāmiŝ ( پارتی: �bžāmiŝn ) ،
رنج، سختی ( دری )
دوشیت duŝit ( اوستایی: duŝiti )
دوژبرت dužberet ( اوستایی )
ابژامیش �bžāmiŝ ( پارتی: �bžāmiŝn ) ،
مترادف مشقت: آزار، بلا، تعب، رنج، زحمت، سختی، عنا، عنت، محنت، مرارت
متضاد مشقت: آسایش، آسودگی، استراحت
برابر پارسی: رنج، دشواری، سختی
متضاد مشقت: آسایش، آسودگی، استراحت
برابر پارسی: رنج، دشواری، سختی
وخامت _ناگورای _نافرجامی
رنج، سختی
وخامت. صعوبت
مَشَقّت به معنی=سختی، رنج
مشکل ، سختی
رنجور
سختی/رنج یک چیزی یا کاری
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)