مشق

/maSq/

    exercise
    drill
    practice
    training
    writing
    calligraphy

فارسی به انگلیسی

مشق تقلبی
pony

مشق دادن
drill

مشق شب
homework

مشق قدم رو
square-bashing

مترادف ها

training (اسم)
تحصیل، تعلیم، تدریس، مکتب، مشق، اموزش، پرورش

practice (اسم)
عادت، عمل، تمرین، ممارست، ورزش، عرف، مشق، تکرار، برزش

exercise (اسم)
تمرین، ورزش، مشق

drill (اسم)
تمرین، مته، مشق، مشق نظامی

rehearsal (اسم)
تمرین، مشق، تکرار، تمرین نمایش

پیشنهاد کاربران

مشق: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است:
یچ yoc ( سغدی )
تمرین، تکلیف
واژه مشق
معادل ابجد 440
تعداد حروف 3
تلفظ mašq
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [عربی]
مختصات ( مص م . )
آواشناسی maSq
الگوی تکیه S
شمارگان هجا 1
منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
...
[مشاهده متن کامل]

فرهنگ فارسی معین
فرهنگ واژه های سره
فرهنگ فارسی هوشیار
واژگان مترادف و متضاد

همخانواده با واژه مشقت ، اینکه کدام نادان بیسواد ، پای این واژه نا مربوط را به درس و مدرسه کشید کسی نمیداند ، واژه درست می تواند بازآموزی باشد ، دانش آموز با نوشتن چیزی آن را باز می آموزد ،
نویسش
مشق، تکلیف کلاسی=آموزه ورز، کارورزه