مشعل

/maS~al/

    torch

فارسی به انگلیسی

مشعل جوشکاری
blowtorch

مشعل دار
torch-bearer, link-boy, [fig.] pioneer, torchbearer

مشعل فشاری
blowtorch

مشعل گازی
blowtorch

مترادف ها

light (اسم)
پرتو، تابش، وضوح، مشعل، سو، اتش، اتش زنه، نور، چراغ، فانوس، کبریت، برق چشم، سرگرم کننده غیر جدی، لحاظ

cresset (اسم)
قندیل، مشعل

torch (اسم)
مشعل، چراغ قوه، فانوس

flambeau (اسم)
مشعل، مشعل چند فتیلهای، شمعدان زینتی

پیشنهاد کاربران

مشعل: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست:
مزره mazre، جرغند jarqand ، جروند jarvand ( دری )
پلته pelte ( مازنی )
زمتیر zamtir ( سغدی: ذمتیر żamtir )
واژه مشعل
معادل ابجد 440
تعداد حروف 4
تلفظ maš'al
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [عربی، جمع: مشاعل] ‹مشعله›
مختصات ( مَ عَ ) [ ع . ] ( اِ. )
آواشناسی maS'al
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
...
[مشاهده متن کامل]

منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ واژه های سره
فرهنگ فارسی هوشیار
واژگان مترادف و متضاد

فروزه - اخگردان
Flare
افروزه
فنار
شعله جَوّال ؛ آن است که سر چوبی که آتش در او گیرند آنرا بگردانند و در گردانیدن بصورت دایره بنظر آید. شعله جَوّاله. ( آنندراج ) :
ز لعب کینه به دست یلان آتش خوی
سنان به چرخ درآید چو شعله جوال.
طالب آملی ( از آنندراج ) .
...
[مشاهده متن کامل]

چون به گردش فتاده در جولان
آب گردیده شعله جوّال.
ظهوری ( از آنندراج ) .
و رجوع به ترکیب شعله جواله شود.
- شعله جَوّاله ؛ شعله گردنده ای که بسیار دور زند. ( ناظم الاطباء ) . شعله جوال. ( آنندراج ) . به تشدید یا تخفیف �واو�، شعله که گرد بر گرد و بسیار گردنده باشد وآن چنان باشد که به هر دو سر نی مشعلها بسته ، گرد سر و دوش خود میگردانند به سرعت تمامتر. ( از غیاث اللغات ) :
شمع فانوس خیال آسمان پیداست کیست
شعله جواله این دودمان پیداست کیست.
صائب ( از آنندراج ) .
تا به گلشن رفت سرو آتشین رخسار من
طوق گردن ساخت قمری شعله جواله را.
محسن تأثیر ( از آنندراج ) .
و رجوع به ترکیب شعله جوّال شود.

مشعل :یعنی زیبایی ، آفرینش ، روشنایی، نور بی نهایت ، تسکین دهنده، آرامش ، رهایی ، شفا، و . . . . . . . . . .
آتشگیر