مشرف

/moSarraf/

    imminent
    overhanging
    overlooking
    honoured
    honoured because of having visited a person or a place

فارسی به انگلیسی

مشرف و مسلط بودن بر
overlook

مترادف ها

dominant (صفت)
مافوق، برتر، چیره، برجسته، عمده، غالب، مسلط، حکمفرما، نافذ، نمایان، فائق، مشرف

predominant (صفت)
برجسته، عمده، غالب، مسلط، حکمفرما، نافذ، فائق، مشرف

honored to visit (صفت)
مشرف

پیشنهاد کاربران

مشرف. [ م ُ ش َرْ رَ ] ( ع ص ) بزرگی داده شده. ( غیاث ) . بزرگ. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) . بزرگ داشته. حرمت کرده. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) . بزرگ. سرافرازی دهنده و بزرگی دهنده و سرافراز. ( از ناظم الاطباء ) .
...
[مشاهده متن کامل]

- مشرف ساختن ؛ مشرف کردن. ( ناظم الاطباء ) .
- مشرف شدن ؛ سرافراز شدن. ( ناظم الاطباء ) : و به حضور آن عزیزان که. . . مشرف شدم. ( مجالس سعدی ) .
به امیدی که با لعل لبت خواهد مشرف شد
می از کام صراحی رفته در پیمانه خواهد شد.
منبع. لغت نامه دهخدا

جاسوس
در بسیاری از متون ادبی کلاسیک ما مشرف در معنای جاسوس اراده شده است.
از جمله در تاریخ بیهقی, تاریخ جهانگشای جوینی, و. . .
مشرف مسلط شدن بر چیزی
ریشه ی واژه ی #شرف ، #مشرف ، #تشریف #اشراف #اشرف در عربی #سرافرازی ، #سرافراز در فارسی ✅
شاید برایتان جالب باشد اما این واژه بن مستقیم از فارسی و بن قدیمی تر از ترکی دارد. ♦️
این واژه همان سرافرازی هست
...
[مشاهده متن کامل]

سرافرازی - سرفرازی
سرف ( سه حروف برای بن شدن در عربی کافیست. )
س - ش تبدیل شونده هستند.
شرف - مشرف
مشرف کسی است که سرافراز است
برای مکان هم استفاده میکنند یعنی کسی که از بقیه بالاتر است و میتوان ببیند.
برای مشرف در ترکی از گوزلمچی - g�zləm�i و باخار - baxar را میتوان استفاده کرد. ♦️
سرافراز
حال با واژه ی *سر* کاری نداشته باشیم که تفاسیری طولانی دارد.
افراز - افروختن - فراز
از آببیلماق ترکی هستند به معنی پریدن به صورت هاپپیلماق هم گفته میشود.
آب به معنی بالا در انگلیسی و زبان های جرمنیک به صورت up
آب در فارسی به معنی آب خوردنی است.
آب خوردنی در زبان های لاتین به صورت آقوا یا آپوا است.
آقوا در ترکی از آخماق - آقماق است به معنی جاری شدن به آب جاری ( نه به آب خوردنی ) ترکان اخ گویند در واژگان مشتق هم دیده شده است آبادانلیق - ائوه دانلیق - اوبا - ائو ( در سومری به صورت e )
آغماق در دیوان لغات ترک به معنی صعود کردن است واژه ی مشترک با آخماق بوده که مشتق شده است از تفسیر حرکت کردن معانی متفاوت گرفته اند. ♦️
از تفسیر جاری شدن ، روان شدن ، حرکت کردن آب سم آپوا یا آقوا را گرفته و از حرکت اشیا یا حیوان یا انسان به تفسیر صعود کردن و حرکت کردن گرفته است.
پس آببیلماق از آغماق به معنی صعود کردن است.
در زبان های جرمنیک به صورت آپ به معنی بالا و در لاتین به معنی آب خوردنی است.
به فارسی به صورت فراز - افروختن - افراز وارد شده است.
سرافرازی را مشتق کرده و به صورت شرف وارد عربی شده است.
به شرف در ترکی اوجالیق - باش اوجالیق و حتی اردم هم گویند اما اردم در اصل به معنی غیرت است غیرت و شرف را گاها یکی میدانند.
افروختن معنی اصلی آن خشمگین شدن است که از تفسیر جنب و جوش چنین معنی گرفته است و از آن معنی روشن کردن را گرفته است. ♦️
واژه ی آب به معانی مختلف معمولا در زبان های ترکی و هند و اروپایی مشترک است.

مشرف : بازرس ، رئیس اطلاعات
وان دگر مشرف ممالک بود
باج خواه همه مسالک بود
( هفت پیکر نظامی، تصحیح دکتر ثروتیان، ۱۳۸۷ ، ص 486 )
مدیر داخلی
تجزیه و ترکیب نمودن کلمه مشرَّف