مشدد

/moSaddad/

    aggravated
    aggravating
    intensifying
    corroborated
    marked with the sign of
    intensitying
    intensive

فارسی به انگلیسی

مشدد کردن
stress, accentuate, punctuate

مترادف ها

corroborated (صفت)
موید، موکد، مشدد

strengthened (صفت)
مشدد

پیشنهاد کاربران

مشدد: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است:
سانانیک ( مانوی )
مشدد. [ م ُ ش َدْ دَ ] ( ع ص ) قوت داده شده. ( آنندراج ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) . قوت داده شده. تواناکرده شده. ( از ناظم الاطباء ) .
- مشدد کردن ؛محکم کردن.
- مشدد گرداندن ( گردانیدن ) ؛ محکم کردن. و رجوع به تشدید و ترکیب های معنی بعد شود.
...
[مشاهده متن کامل]

|| خلاف مخفف. ( آنندراج ) . حرفی که دارای تشدید باشد. ( ناظم الاطباء ) . حرف مشدد. با تشدید چون باء در عبّاس و لام در حلاّ ج و چون راء در صرّاف و واو درجوّال. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) .
- مشدد کردن ؛ با تشدید کردن حرفی از حرفهای کلمه.
- مشدد گرداندن ( گردانیدن ) ؛ تشدید دادن حرفی : باید که هر حرفی که مشدد گردانند، در آن شایبه ادغامی تصور توان کرد. ( المعجم چ 1 ص 227 ) .
منبع. لغت نامه دهخدا

توان یافته
متصل