مشخص

/moSaxxas/

    one who distinguishes or specifies
    distinguishing
    diacritical
    diagnostic
    well-defined
    clean-cut
    clear-cut
    decided
    definite
    definitive
    distinct distinguished
    pronounced
    (one) who distinguishes or specifies
    [med.] diagnostic
    [gram.]diacritical
    marked
    specified
    distinct
    especial
    given
    several
    sharp
    specific
    strict
    tangible

فارسی به انگلیسی

مشخص بودن
specificity

مشخص تر کردن
accentuate

مشخص سازی
denotation

مشخص نشده
unspecified

مشخص نشده روی نقشه
uncharted

مشخص کردن
decide, define, designate, determine, distinguish, line, mark, specify, stamp

مشخص کردن با دقت
pinpoint

مشخص کردن با علامت
earmark

مشخص کردن باحروف الفبا
letter

مشخص کردن به صورت دقیق
formulate

مشخص کردن حدود چیزی با دیرک کوبی
stake

مشخص کردن نت با علامت
slur

مشخص کردنی
definable

مشخص کننده
definer, distinctive

مترادف ها

specified (صفت)
معین، مشخص، تعیین شده، مشخص شده

determined (صفت)
معین، مشخص، مصمم

defined (صفت)
محدود، معین، مشخص

ascertained (صفت)
مشخص، محقق

specific (صفت)
مشخص، خاص، مخصوص، خصوصی، ویژه، بخصوص، اخص

distinctive (صفت)
مشخص، منش نما

well-known (صفت)
ستوده، مشخص، پیش پا افتاده، مشهور، واضح، معروف، نیکنام

distinguished (صفت)
مشخص، ممتاز، برجسته، فاخر، متمایز، متشخص

famous (صفت)
ستوده، مشخص، عالی، برجسته، مشهور، سربلند، معروف، نامی، نبیه، بلند اوازه، اعظم

recognizable (صفت)
مشخص، قابل تشخیص، شناختنی، باز شناختنی، شناخت پذیر

پیشنهاد کاربران

∆ روشن🇮🇷
∆ مشخص🇸🇦
⟡ هرگز چیم فرار او از خانه روشن نشد🇮🇷
⟡ اصلا دلیل انهزام او از منزل مشخص نشد🇸🇦
سلیم
مشخص: روشن
سلیم
مشخص: نشان دار
لری بختیاری
جِلا، دیار، جِزنِشُو:معلوم، مشخص
مشخص: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست:
سهین sahin ( مانوی: sahen )
انگمان �ngamān ( سغدی )
می توان به جای "مشخص" از "نمایان، برجسته" و به جای "مشخص کردن" از "نمودن، نماییدن، برجسته کردن" بهره ببریم.
"نِمودن" برابر "نشان دادن" است که خود برابر "مشخص کردن" می تواند باشد.
"نِماییدن" هم برابر "نِمودن" است ولی چون امروزه "نِمودن" بیشتر مینه ( =معنی ) "کردن، انجام دادن" گِرِفته است ( که برابر نخستش نیست ) ، پس با گرفن بن کنونی آن یا همان "نِما" و افزودن پسوند بن واژه ( =پسوند مصدر، نام مصدر، چیزهایی همانند "دن، تن، یدن" ) می شود "نِماییدن" که این بهتر می تواند جای "مشخص کردن" را بگیرد.
...
[مشاهده متن کامل]

"نِمایان" هم که از بن کنونی "نِمودن" یا همان "نِما"، و "ی" میانجی برای آسانی گویش و پسوند "ان" ساخته شده است.
از روی پسوند "ان" هم آشکار است که این واژه برابر "مشخص" است.
"بَرجِسته" هم که دیگر، نیازی به گستردن ( =توضیح دادن ) ندارد.
بدرود!

شناخت پذیر
بجای مشخص در مردهک برابر هم گفته میشود
کردی کرمانشاهی: دیار
ویچارش، بازشناخت.
منابع• http://pesamtik18@gmail.com
سمتگیری شده
در کنار برابرهای دربرگیرنده ی بالا که خود نیز به یکی از آن ها اشاره کرده ام، کاربرد �سمتگیری شده� ( کُنکِرِت ) جایگزین شایسته تری از آن برابرهای دربرگیرنده، در برخی باره هاست.
پیدا
یافت
مشخص = بازشناخته
( پیشنهاد بانو فرزاد بتهایی، در نبیگ یا نسک" واژه نامه پارسی به پارسی" )
روشن
بجای واژه ی �مشخص� در بسیاری جاها می توان از واژه ی �روشن� سود برد.
برگرفته از نوشتاری در پیوند زیر:
ب. الف. بزرگمهر دهم اسپند ماه ۱۳۹۳
https://www. behzadbozorgmehr. com/2015/03/blog - post_78. html

آشکار ، هویدا ، نمایان
Hi
Means clearly too مشخص
Its ok to say these big words but for being easier you can use this word too
Thank s
. . . Bye . . .
moshaxxas این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
نیواپین ( نیواپ از اوستایی: نیوَوَئیتی= تشخیص + «ین» )
ویچینا ( ویچین = تشخیص؛ پهلوی + «نا» )
ماسینا ( ماسین از کردی: ناسینه وه= تشخیص + «نا» )
...
[مشاهده متن کامل]

آنوهاپین ( آنوهاپ از سنسکریت: اَنوبْهاوَ= تشخیص + «ین» )
اَبهینا ( اَبهین از سنسکریت: اَبهینی وِشَ= تشخیص + «نا» )
نا پسوند پِسَن ( = صفت ) ساز یاتیکی ( = مفعولی ) در سنسکریت است

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٨)