مشتمال

دست را مالش می دهیم می شود پارچه خشک کن و تمیز کننده
*شما دست را مالش نمی دهید، شما چیزی را می مالید روی دست که به آن می گویند "دستمال".
کور را مالش می دهیم می شود با دست مالیدن و دقت شود.
*کور را مالش نمی دهید. مانند کور ها که نمی بینند دست را می مالید روی سطح که ببینید چه جیزی در جلوی شما وجود دارد.
خایه را مالش می دهیم می شود پاچه خوار.
*نمی دانم مشکل این ترکیب چیست. این که شخصی به اصطلاح "خایه کسی را بمالد" و آن را دیگری تحقیر کند با خایه مال خواندن وی، چرا باید ترکیب بدی باشد.
پای را مالش می دهیم می شود ضایع کردن حق.
*پا را نمی مالید، با پا روی چیزی می مالید.
شیر را مالش می دهیم نوعی نان می شود.
*شیر را مالش نمی دهید، شیر را به خمیر می مالید تا نان شما "فطیر" نشود و بشود شیرمال.
پسوند معجزه آسا به این می گویند
خدا می داند که این جور ی برویم چی می شود.
*این که یک پسوند بدون ایجاد سردرگمی بتواند این حد از معنا و چم را برساند بسیار معجزه آسا است.

muştalamak
Ezmek.
muştalamak
Zarar gelici s�z s�ylemek.
muştalamak
Satmak, baştan atmak.
Muştalama ( مُشتالاما )
یعنی مشت زدن، چه در معنی نزاع چه در معنی کوبیدن با مشت برای ماساژ. . . .
لاما در ترکی پسوندی است، یعنی عمل کردن
مثلا
اویالاما ( لفت دادن و بازی کردن ) ، ساکلاما ( نگه داشتن و پنهان کردن ) ، زورلاما ( زور زدن ممتد ) ، باغلاما، آشاقی لاما ( کوچک و ذلیل کردن ) ، راسلاما ( مواجه شدن، دوغرولاما ( تایید کردن ) و. . . . .
مثلی است تورکی:
کَر هرچه نمی شنود شبیه سازی می کند ( کار اشیتمز، یاراشدیرار )
در فارسی هم برای بسیاری از کلمات با ریشه تورکی همین کار شدهاست. مثل کلمات باتلاق گاوخونی، یادداشت، قورباغه و. . .

خایه را مالش می دهیم می شود پاچه خوار و
پای را مالش می دهیم می شود ضایع کردن حق
شیر را مالش می دهیم نوعی نان می شود
پسوند معجزه آسا به این می گویند
خدا می داند که این جور ی برویم چی می شود.