ablaze (صفت)مشتعل، درخشان، برافروخته، فروزان، سوزانblazing (صفت)مشتعلkindled (صفت)مشتعلinflamed (صفت)مشتعل، متورمexcited (صفت)مشتعل، پر هیجان، برانگیختهsulphurous (صفت)مشتعل، گوگردی، شبیه گوگردconflagrant (صفت)مشتعل، فروزان
رخ داده و به وقوع پیوسته مثل شعله ی خشم یا شعله ی آتشدر پارسی " وخشاک " در نسک : فرهنگ برابرهای پارسی واژگان بیگانه از ابوالقاسم پرتو .+ عکس و لینک