مشبک

/moSabbak/

    reticulated
    netted
    reticular
    latticed
    network

فارسی به انگلیسی

مشبک کاری
fretwork, openwork

مترادف ها

cribriform (صفت)
سوراخ سوراخ، مشبک

netted (صفت)
مشبک

reticular (صفت)
مشبک، شبکه ای

reticulated (صفت)
مشبک

retiform (صفت)
مشبک، زنبوری، شبکه وار

net-like (صفت)
مشبک

پیشنهاد کاربران

توریک، تورین
تور . پسوند نسبت[یک]= توریک = توری
مانند نزدیک، تاریک، باریک، تاجیک
تور . پسوند نسبت[ین]= تورین
مانند سنگین، آهنین، زرین و. . .
پیشنهادِ واژه یِ {تارار}:
1 - تار:نشان دهنده یِ {شبکه} است.
2 - ار:پسوَندِ {نِسبَت/شباهت} است.
بدین سان، این واژه ساخته میشود.
بِدرود!
grilled
چشمه چشمه. [ چ َ / چ ِ م َ / م ِ چ َ / چ ِ م َ / م ِ ] ( ص مرکب ) سوراخ سوراخ و متخلخل. ( ناظم الاطباء ) . مشبک و خانه خانه چون لانه زنبور :
یکی کرته هر یک بپوشیده تنگ
همه چشمه چشمه بنقش و برنگ.
...
[مشاهده متن کامل]

اسدی.
همچون خزینه خانه زنبور خشکسال
از باد چشمه چشمه دماغ خرابشان.
خاقانی.
صحن مجلس در مدور جام نوشین چشمه یافت
کانچنان هم چشمه چشمه هم مدور ساختند.
خاقانی.
رجوع به چشمه شود.

شبکه شبکه شده
توروار