مشاع

/moSA~/

    held in undivided shares
    held in common
    joint
    mutual

مترادف ها

joint (صفت)
مشاع، مشترک، متصل، شرکتی، توام

common (صفت)
معمولی، پیش پا افتاده، روستایی، متعارفی، عرفی، اشتراکی، مشاع، مشترک، متداول، عام، عمومی، عادی، مرسوم، عوام، عوامانه

collective (صفت)
انبوه، بهم پیوسته، اجتماعی، جمعی، اشتراکی، مشاع

پیشنهاد کاربران

محیط یا زمینی که با یک یا چند نفر در سند اصلی شریک می باشد
مشاع. [ م ُ ] ( ع ص ) بخش ناکرده : سهم مشاع ؛ بهره بخش ناکرده. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) . مشترک و تقسیم ناکرده شده. و اکثر استعمال آن در زمین است ، چنانکه در مدار نوشته که مشاع ، زمین مشترک که قسمت کرده شده نباشد. ( غیاث ) ( آنندراج ) . بخش ناکرده. قسمت نشده. جدانشده از حصه دیگری یا دیگران ، مقابل مفروز. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) :
...
[مشاهده متن کامل]

مشاع آمد میان عیسی و من گلشن وحدت
به جان آن نیمه بخریدم هم از عیسی به ارزانی.
خاقانی.
|| ( اصطلاح حقوق ) مالی است که مشترک بین دو یا چند نفر باشد و سهم آنها را در خارج نتوان تمیز داد، مانند خانه ای که بطور ارث به دو برادر میرسد که هر یک از آنها مالک نصف مشاع خانه هستند. ( فرهنگ حقوقی تألیف جعفری لنگرودی ) . || آشکارا و فاش کرده شده. ( غیاث ) ( آنندراج ) .
منبع. لغت نامه دهخدا

مشاع در برابر مغرور مثل اینکه احمد در زمینی شریک است اما حدود آن مشخص نیست مثلاً یک دوم از یک پنجم از یک دهم .
انبازگاه
انباز به چم مشترک و گاه پسوند جا
Communal parts
Common Portions
همگانی
Condominium
اشاعه در مقابل افراز ( قابل تقسیم به کار میرود . و مشاع در مقابل مفروز .
لازم بذکر است مال مورداشاعه را مشاع میگویند
هر مالی که بین دو یا چند نفر مشترک باشد - قسمت نشده
محیطی که به دو الی ده نفر تعلق دارد و همزمان از ان محیط استفاده میشود، محیط مشترک
محیط مشترک
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)