مسکن. [ م َ ک َ ] ( ع اِمص ) سکونت. ( مثل ملبس و منکح و مطعم و مشرب ) . ( یادداشت مرحوم دهخدا ) . نشست.
مسکن. [ م َ ک َ / م َ ک ِ ] ( ع اِ ) جای باشش و خانه. ( منتهی الارب ) . منزل و بیت. ج ، مَساکن. ( اقرب الموارد ) . جای سکونت و مقام. ( غیاث ) ( آنندراج ) . جای آرام. ( ترجمان القرآن علامه جرجانی ) . آرامگاه. ( دهار ) . جایباش. مقر. مقام. جای. جایگاه. نشیمن : لقد کان لسباً فی مسکنهم آیة جنتان عن یمین و شمال. . . ( قرآن 15/34 ) .
... [مشاهده متن کامل]
گردن هر قمریی معدن جیمی ز مشک
دیده هرکبککی مسکن میمی ز دم.
منبع. لغت نامه دهخدا
سرگذر
دردکُش، آرامبخش، دردزُدا، دردآرام، دردنشان
به جای واژه ی تازی مُسَکِن.
Housing
مَسکن در متون حقوقی به صورت dwelling ترجمه شده
مسکن: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: کاداگ که در مانوی کدگ kadag بوده است.
واژه مسکن کاملا پارسی است چون در عربی می شود الإسکان این واژه یعنی مسکن صد درصد پارسی است.
شِنومیدن = تسکین دادن
شِنومِش = تسکین
شِنومَن = مُسَکِن
بن مایه: Dictionary of Manichean middle Persian and Parthian by Desmond Durkin - Meisterernst
{‹شنومَن› پیشنهاد من است ( بن مضارع پسوند ‹ َن› ) . همچون گردن ( آنچه می گردد ) ، نهنبن ( آنچه نهفته می کند ) ، پوشن و . . . }
... [مشاهده متن کامل]
#پارسی دوست
اسکان واژه ای فارسی هست و مسکن رو عرب از این واژه گرفته
در فارسی پسوند کان به مکان ربط داره
anodyne
palliative
مَسَکَن روستایی است متعلق به فیلسوف مشرق زمین حاج ملاهادی اسرار سبزواری که حتی بیوتات آن را نوه اش حاج شیخ ولی الله اسراری بنام خود به ثبت داده و در کودکی من صد خانوار از رجال ترابری باشتر در آن سکونت
... [مشاهده متن کامل] داشتند ومحصولات آن خربزه و غلات و هویج زردک و زیره وپنبه و امروز پسته می بانشد لذاانبار های حکیم بر اثر شن های روان در زیر خاک مدفون است و اگر هنوز که زنده هستم میراث فرهنگی دو عدد ماشین سنگین راه سازی بفرست عجایبی از زیر خاک بیرون میکنم تا رونق گردش گری گردد نام قدیم آن حفیر بود وبر اثز صاعقه و برق گود حفیر وسیل روستا ویران ولیحکیم فرزانه روستای جدید رادور اطرسیل بنا کرد و نامآنان رامسکن پارسی نمود وبا مسکن عربی هیچ سنخیت ندارد
اشکان جان چیزی که جعلیه حرفای تو بود
رزا پالانی بی سواد و توله های بیسوادش
مُسَکِّن به معنای تسکین دهنده ، آرامبخش
مَسکَن به معنای خانه ، محل سکونت
باششگاه ، در تاجیکستان به معنی محل اقامت و مسکن
Sedative
barbiturate
painkiller
داروی مسکن
داروییی برای بی حس کردن درد
آرام بخش
واژه ایرانی است چون :
واژه امروزین اسکان به دست آمده از لغت سغدی اسکا əskəw* که در متن های بازمانده از این زبان به معنای ساکن شدن اقامت کردن to dwell ثبت شده است. بدینسان روشن میشود واژگان عربی مسکن مسکونی سکونت جعلی هستند.
... [مشاهده متن کامل]
*پیرس: An Introduction to Manichean Sogdian by Harvard University
در اوستا " شینت " یعنی مسکن ، زیستگاه ، کاشانه .
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٢)