post (اسم)پست، تعجیل، مسئولیت، منصب، سمت، موقعیت، مسند، مقام، شغل، چاپار، صندوق پست، بسته پستی، پستخانه، ارسال سریع، سیستم پستی، تیر تلفن و غیره، پست نظامی، مجموعه پستی، تیردگل کشتی و امثال آنseat (اسم)مقر، جا، کفل، نیمکت، مرکز، مستقر، مسند، نشیمن، مدار، صندلی، محل اقامت، سرین، جایگاه، نشیمن گاهposition (اسم)وضع، موقعیت، مسند، مقام، وضعیت، مرتبه، مکان، شغل، جایگاه، محل، موضع، نهشbench (اسم)نیمکت، مسند، کرسی قضاوت، جای ویژهcouch (اسم)نیمکت، مسند، تختpredicate (اسم)خبر، مسند
الان کدوم تلفظ بمعنای نسبت داده شده و کدوم بمعنای سریر و اورنگ هست؟مسند ( زبانشناسی ) Subject complementمسند یعنی صفتی که به مفعول داده میشود مثال :آن گل زیبا است . مسند این جمله " زیبا" استچهاربالش عزت. [ چ َ / چ ِ ل ِ ش ِ ع ِزْ زَ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) مسند جلال و شکوه :در آن حرم که نهندش چهاربالش عزتجز آستان نرسد خواجگان صدرنشین را. سعدی. رجوع به چهاربالش شود.Predicate Nominativeزبانشناسیلطفا وقتی یه کلمه برامون میاد معلوم باشه چه جوری تلفظ میشه مثلا مَسند یا مُسند؟محمول، محکوم به، مجموعه+ عکس و لینک