مستمع

/mostame~/

    listener
    hearer
    auditor

فارسی به انگلیسی

مستمع ازاد
observer

مستمع ازاد بودن
audit

مترادف ها

auditor (اسم)
ممیز، مامور رسیدگی، شنونده، ممیز حسابداری، مستمع

listener (اسم)
شنونده، مستمع، گوش دهنده

پیشنهاد کاربران

منبع. عکس فرهنگ ریشه واژگان فارسی دکتر علی نورایی
مستمعمستمعمستمعمستمع
گوینده
مستمع: همتای این واژه ی عربی، این است:
نیوشاک nyushāk که در سغدی نیغوشاک niqushāk بوده است.
پس می توان این سروده را چنین بازسازی کرد:
مستمع صاحب سخن را بر سر ذوق آورد
نیوشاک . . .
شنونده
شنوندگان
مستمع=شنونده
مثال:
چنان نکند که مستمع ملول گردد
مستمع =شنونده
مستمع بهمعنی:شنوندگان😉😊
شنونده شنوندگان
شنونده
مستمعان:شنوندگان